که هم اوست منتقم کرار
نابود گر ظلم و فسادیم هنوز
سوگند به انتظار منتظران مهدی
ما یاور رهبر و احمدی نژادیم هنوز
مبارک باشد بر مستضعفان و منتظران جان جهان ، میلاد منجی عالم بشریت قائم آل محمد (ص) مهدی فاطمه ها ، منتقم شهیدان کربلا ، وارث ولایت و ذوالفقار حیدر کرار ، دین انبیاء و اولیاء را حافظ و نگهدار ، لشگر حق را سپه دار ، احیا کننده دین محمد (ص) را دگر بار ،آید با سربازانی از منتظران و ملائک و ابرار ، که هم اوست عالم به 72 علم و اسرار ، اوست فرزند و وارث و قائم آخرین فرستاده خاتم کردگار ، اوست کباران را کبار ، اوست دلیل عالم عرش و فرش و اسرار ، اوست بر منتظران دلیل صبر و انتظار ، کردگارا بتابان بر ما خورشید تابان را ، امام القائم امام زمان را ، تابنگریم در او از محمد ( ص ) علی ( ع ) انبیاء نشان را ، که قیامش مرحم زخم علی و زهرا باشد و در کوچه های تنهای غربت الغربای عالم امکان ، اوست ولی بر جهان ، و آخرین اولیاء جهاندار ، که اوست بر دین حق عمود و عمدار و سپیدار ، قیام و ظهور کند بر انتقام شهیدان کربلا دگر بار ، که هم اوست منتقم کرار .
در سر قنوت نماز
خدا یا در سر قنوت نماز همیشه این دعا را می گویم
(( الهم احفظ الامیر مختار رئیس المحمود احمدی نجاد به حق سیدنا و مولانا الامام خامنه ای نایب قائم آل محمد حجت المهدی روحی و ارواح لنا فدا ))
خدایا انبیاء و اولیا و ائمه اطهار و اهل بیت علیه السلام در مقابل طاغوت ها و شیاطین جنگیدن و به اذن تو آنها را رسوا کردن و هم چنین مومنانت و صالحانت به شیوه و پیروی از انبیا و ائمه اطهار با خون شان رسوا کننده طاغوت ها و شیاطین بودند .
خدا یا خودت بهتر میدانی که چگونه داس های صفاکان و شیاطین گلهای باغ عشق و بندگی ات را پرپر کردند خدایا چه آلاله های و چه باغ های شقایق که از خون عشاق نرویدند تا این انقلاب به ثمر برسد خدایا شهدا و مجاهدانت با دست خالی و به عشق احیا بر پای و ماندگاری دینت در مقابل صدام و صدام ها برضد طاغوت و طاغوتها و شیاطین و شیطانها و اشقیا ایستادند و به اذن تو رسوایشان کردند . خدایا ما هم از نسل مجاهدانت هستیم خدایا توان مقابله با دشمنانت را به ما عنایت فرما .
وقتی به یاد شهدا می افتم و تمثال مبارکشان در ذهن من تدای میشود به خودم نهیب میزنم و میگویم
شهدا در مقابل دشمنان خدا ایستادند و با نثار خونشان رسوایشان کردند من و امثال من چرا نباید بر ضد دشمنان خدا و غارت کننده گان شرف و عزت و دین و اموال این مردم قیام نکنیم و نایستیم
آنها که با دست خالی در مقابل شیطان ایستادند و کشته شدند و با خون شان گوساله سامری را رسوا کردند . من و امثال من چرا نباید در مقابل گوساله زادگان ( ببخشید اشتباه لفظی بود آقا زدگان ) نیستیم و حتی با دادن خون و جان خود برای دفاع از ولایت سید علی . رسوایشان نکنیم .
ای شاه غریب رضا ، پور موسی ........................... موسی ، اسیر در کجا باشد
حدود 2 سال قبل به یاد مظلو میت امام موسی صدر و برای اینکه یاد و خاطرش را در ذهن اطرافیانم زنده کنم
عکسش را بر دیوار مغازه ام زدم . در همان روزها یک خانم دانشجو ی که حتی وضع مناسبی نداشت وقتی به "ان عکس نگاه کردبا تعجب از من سوال کرد چرا بجای کلمه عیسی ، موسی نوشته اید . از اون خانوم سوال کردم چطور . به من گفت مگر ان تصویر عیسی مسیح نیست گفتم چرا عکس شبیه تمثال مسیح (ع ) است ولی این عکس امام صدر است و برایشان از داستان زندگی امام صدر و مبارزاتش و همچنین استادیش برای دکتر چمران و و فعالیتهای رهایی بخشش و مبارزاتش و مظلومیتش و اسرارتش به دست معمر قذافی دیوانه وحشی توضیح دادم . خلاصه کار ما تا چند وقت شده بود جریان زندگی امام موسی صدر را برای اطرافیان توضیح دادن و غیره ...........
و حال بعد از دو سال به یاد جمله ای می افتم که برای مظلومیت امام صدر به امام رضا علیه السلام عرض کرده بودم
ای شاه غریب رضا پور موسی موسی اسیر در کجا باشد .
سری به نیزه بلند است در برابر زینب

آنکه نسبی از اسماعیل دارد، تحفه سبزش در پیشگاه معبود، سر بریده و جسم غرق به خون است.
سرمشق دلدادگی عشق بازان کوی دوست را اینگونه نوشته اند: و فدیناهم بذبحٍ عظیم ...
یک عمر این نوحه را در عصرهای عاشورا به اشک دل آمیختیم که " خدا کند که نباشد سر برادر زینب " غایت آمال دل مهجورمان سکنای قلب ام المصائب بود ولو به قیمت تقدیم هزار جان ناقابل به نیابت از وجود سالاز زینب سلام الله علیها. آنکه گِل وجودش را از فضل طینت خون خدا سرشته اند، محراب نمازش را در مسلخ عشق بنا نهاده اند.
رضای اسماعیل، رضایت حق بود. رضای اسماعیلی هم در پی رضایت دوست.
این سر بریده رضای اسماعیلی است که همچون اسماعیل، نوجوانی اش را پیشکش محبت معشوق نمود و در جوار بانوی صبر، خورشید سرش بر مأذنه تیغ سفیانیان، خوش درخشید.
سلامٌ علی ابراهیم. داغی که حسین از غم اکبر به جگر داشت، جز خالق اکبر ز دل او که خبر داشت ...
خدا پدر و مادر رضا را که سالهاست مهاجر مشهد الرضا شده اند، در سایه رضای آل محمد (ص) صبر عطا کند.
درود خدا بر مجاهدان افغان که این روزها رگ های بریده شان، سند صدق ایمانشان گردیده است.
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است
سري به نيزه بلند است در مقابل زينب
سري که سايه کشيده ست روي محمل زينب
سري که معجزه اش روي ني تلاوت وحي است
مسيح ِ روي صليب است در مقابل زينب
چه دلفريب صدايي، چه آيه هاي به جايي
که بعد خطبه ي خواهر شده مکمِل زينب
پس از خطابه ي منبر زمان نوحه سرايي ست
بخوان که گرم شود با دم تو محفل زينب
چگونه نفي کنم خارجي خطاب شدن را
بخوان که حل شود از خواندن تو مشکل زينب
برايشان بگو از روضه هاي بازِ دل ما
به استناد رواياتي از مقاتل زينب
بگو به کوفه،که در کربلا چه ها که نکردند
بگو چه ها که نشد با سر تو و دل زينب
بگو که اين اسرا از حريم شير خدايند
بگو که ناقه ي عريان نبوده منزل زينب
يتيم ِعترت و نان تصدقي که حرام است...
اضافه مي شود اينگونه بر مسائل زينب
ز دست قافله بايد بگيرم اين همه نان را
ولي اگر بگذارند اين سلاسل زينب
اسير اين همه خفاش شب پرستم و اينجا
تويي هلال و اباالفضل ماه کامل زينب
هزار گرگ گرسنه،هزار چشم حرامي
به جاي قاسم و اکبر به دور محمل زينب
به پيش هجمه ي سنگين و شوم چشم چرانها
تويي و چند سرِ روي نيزه حائل زينب
تو را به نيزه و شمشيرشان به قتل رساندند
ولي ز هلهله حالا شدند قاتل زينب
حسين ، جانِ عزيزت به من نگاه بينداز
ببين عوض نشده بعد تو شمايل زينب؟
تنم ز کعب ني و تازيانه خورد شد آخر
بعيد نيست ز هم وا شود مفاصل زينب
سر تو رفته به ني،پس شکسته باد سر من
ز تو عقب نمي افتد در اين معامله زينب
علي صالحي
رفتار وقیحانه داعش با مدافع حرم زینب(س)+تصاویر
تروریستهای تکفیری سوریه پس آنکه جسارات بسیاری به پیکر بی جان یک مدافع حرم حضرت زینب(س) میکنند٬ وی را عریان کرده و با آن عکس یادگاری میگیرند.
به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس به نقل از ابنا، اعضای گروه تروریستی موسوم به دولت اسلامی عراق و شام (داعش) پس از آنکه یک مدافع حرم حضرت زینب(س) را به شهادت میرسانند٬ وی را به شدت مورد ضرب و شتم قرار میدهند.
این سربازان تکفیری سپس در اقدامی بسیار شنیع٬ لباس از اندام وی خارج کرده و با آن عکس یادگاری میگیرند.
یک پایگاه اینترنتی منتسب به تروریست های تکفیری مذکور در بیانیهای این اقدام را ستود و مدافعان حرم را مورد اهانت قرار داد. در بخشی از این بیانیه موهن آمده است: "مجاهدان ما یک خوک از حزب لات (یکی از بت های قدیم در کعبه) را در حلب به جهنم فرستادند".
این پایگاه اینترنتی در ادامه با تمسخر اعتقادات شیعه و توسل به حضرت زینب(س) نوشت: "روی پیراهن این شخص جمله بیمعنی "لبیک یا زینب" نوشته شده بود".
به گزارش ابنا٬ درآوردن پیراهن از بدن یکی از شیعیان علی(ع)٬ همگان را به صحرای کربلا میبرد و زمانی را یادآوری میکند که پس از شهادت حضرت سیدالشهدا(ع)٬ سپاهیان کفر به بدن مطهرشان حمله ور شده و هرچه میتوانستند غنیمت بردند؛ به یک پیراهن کهنه نیز رحم نکردند.
اینک در نزدیکی همان سرزمین٬ نوادگان یزید٬ پیکر بی جان یک شیعه را عریان میکنند و به نام مقدس خواهر حسین بن علی(ع) خنده میزنند.



بازگشت به صفحه نخست گروه فضای مجازی
انتهای پیام/
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد
افتاد؟! پاسخ
یکم مطلب بخون به جای سرگرمی
اینها مسلملن نیستند
نطفه شان صهیونیستس است
از چیزی هم که اطلاع ندارید دفاع نکنید
فارس جان چاپ کن پاسخ
روز ی مثل طالبان ،اینها نیز کارشان تمام میشود حداقل در افکار مردم جهان پاسخ
هي وهابي تكفيري بدعت گذار
ما با وهابي هاي بي وجود حرمله صفت هيچ وقت وحدتي نخواهيم داشت اينا از كافر هم بدتر هستند
پاسخ
اينها هيچ ربطي به برادران سني مذهب ما ندارند.
لطفا به بي راهه نرين. پاسخ
همچی رو از کانال هوچیگری میبینه پاسخ
خوشحال از اينكه روزي خواهد رسيد كه ما شيعيان در كنار بي بي زينب مورد شفاعت اين بزرگوار قرار خواهيم گرفت و به بهشت ميرويم و صد البته به چشمان خود ميبينيم كه لشگريان سپاه شيطان با غل و زنجير به سمت جهنم ميبرند.
زندگي دنيوي هيچ است. ما نگاهي واقعي به زندگي پس از مرگ داريم
مگه ظریف زمان احمدی نژاد هم نماینده ایران نبود؟؟؟
اندکی صبر، سحر نزدیک است ...
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد
مقايسه صورت شهيد حزب الله با تفكيري منحوس، باطن آنها را نشان مي دهد.
درود و سلام بر پیروان راستین ائمه معصومین (ع)
توله های عربستان و قطر از این بهتر نمیشند
بابی انت و امی یا اخت الحسین...
گروه خونی خالدمشعل به حسن روحانی می خورد. چرا او به حخاطر خیانتش به محور مقاومت ایران نیاید؟
| کد خبر: 1560 | چهارشنبه، 24 مهر 1392 - 11:31 |
|
لطفاً خالد مشعل را به «ایران» راه ندهید! |
| دولت بهار: چند روزی است که خبرهایی مبنی بر سفر رئیس دفتر سیاسی حماس به تهران شنیده میشود و آن گونه که از خبرها برمیآید، وی قرار است در این سفر، «توضیحاتی چند» به مقامات مسئول در ایران بدهد. |
|
به گزارش «تابناک» از آخرین باری که خالد مشعل راهی ایران شد، دو سال میگذرد. او دو سال پیش به ایران آمد و به مانند همیشه، مورد استقبال گرم مقامات ایرانی قرار گرفت، اما آنچه او در این دو سال کرد و آنچه گفت، مصداق بارز «نمک خوردن و نمکدان شکستن» بود؛ امری نکوهیده و ناپسند که خود او در این دو سال بهتر از همه، میزان این ناسپاسی را میداند. |
اضافه نمودن به:
نظرات کاربران: 1 نظر (فعال: 1 ، در صف انتشار: 0، غیره: 0)
| ' ?< td> |
دفاع از احمدینژاد؛ دل زدن به میدان مین / پشت پرده جریان هشت ساله تخریب دولت
دوران 8 ساله ریاستجمهوری دکتر محمود احمدینژاد در حالی به پایان رسید که همچنان تفاوتهای معناداری میان نگاه ولیفقیه به این دولت و نحوه مواجهه جریانهای سیاسی کشور با آن از اصولگرا تا اصلاحطلب وجود دارد. چرایی این مسأله را با مهدی کوچکزاده نماینده مردم تهران در مجلس به گفتوگو نشستیم.
دکتر مهدی کوچک زاده نماینده مردم تهران در گفتگوی مشروح با ایران از ناگفته های هشت سال تخریب دولت احمدی نژاد گفت:
هر روز از تریبون مجلس به رئیسجمهور کشور فحش دادند
آقای
کوچکزاده شما با اینکه انتقادهای گاه و بیگاهی از دولت احمدینژاد مطرح
کردهاید اما همه، شما را بهعنوان مدافع دولت احمدینژاد میشناسند و لقب
وکیلالدوله بارها برای یاد کردن از شما به کار رفته است. چرا در مقاطع
مختلف و در شدیدترین حملات تا این حد خودتان را ملزم به دفاع از دولت
احمدینژاد میدانستید. از قدیم میگویند خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو. بالاخره خیلی وقتها دفاع از احمدینژاد کم از زدن به دل میدان مین نبود.
خاستگاه
اصلی مواضعی که من نسبت به آقای احمدینژاد دارم، ریشه در سلفیگری سیاسی
برخی اشخاص و گروهها دارد. یک وقت ممکن است من به خاطر اصالت تام و تمام
یک جریان یا تفکر از آن حمایت کنم، اما یک وقتی حمایت ما از یک شخص یا
جریان به دلیل قرار گرفتن آن شخص یا جریان در موضع مظلوم پررنگتر میشود.
شخص من به شدت احساس وظیفه میکردم با جریان ظالمانهای که برخلاف نظر
رهبر انقلاب و شاخصهایی که از وصیتنامه امام(ره) در دست داریم به دولت
احمدینژاد حمله میکرد، مبارزه کنم. جریان ظالمانهای که من اسم آن را
سلفیگری سیاسی مینامم.
برای مثال اخیراً در سوریه سر یک کشیش سوری را
بریدند. این رفتار آنقدر شنیع و ظالمانه است که خود به خود انسان را مدافع
مظلوم میکند، هرچند آن مظلوم مسلمان هم نباشد، یک انسان آزاده وظیفه خود
میبیند در دفاع از مظلوم واکنش نشان دهد. من اصالتاً طرفدار کشیش مسیحی
نیستم، اما رفتارهای ظالمانه ما را به واکنش وامیدارد. البته در مثل
مناقشه نیست ولی آن چیزی که نقش اصلی در مواضع من نسبت به دولت احمدینژاد
را ایفا کرد و برخی مواقع خیلی پررنگ جلوه نمود هجوم ناجوانمردانه به دولت
او است که البته ممکن است انتقادات من به دولت احمدینژاد کم هم نباشد، اما
حجم حملات ناجوانمردانه آنقدر زیاد است که من هیچگاه مجالی برای دغدغهها
و بروز انتقادات خود نمیدیدم یا اینکه مصلحت بزرگتری مانند دفاع از
مظلوم باعث میشد انتقاداتم را مسکوت بگذارم و برای جلوگیری از لگدمال شدن
بیشتر دولت همواره اولویت دفاع از دولت را بر خود فرض بدانم. این درست که
خود دولت صلاحیتهای بسیاری برای حمایت دارد که رهبر انقلاب بحق و به کرات
به آن اشاره کردهاند، اما اگر این حملههای ظالمانه و ناجوانمردانه نبود،
آنچه در اذهان از شکل طرفداری من از دولت وجود دارد در حجم کمتری بروز و
ظهور مییافت و حمایتهای من هم این مقدار پررنگ نمیشد و همان حمایتهای
صریح رهبری کفایت میکرد.
از امام سجاد(ع) نقل است که میفرمایند:
«خدایا من به تو پناه میبرم از ظلمی که به مظلوم میشود در حالی که من او
را نصرت نکنم.» در حقیقت آنچه همواره در مقاطع مختلف برای من احراز شده
است، حملههای ناجوانمردانه، خلاف اخلاق و منافقانه به دولت از سوی برخی
جریانهای سیاسی است. البته معنای این حرف این نیست که همه مخالفتها با
دولت از این جنس بوده اما بخش بسیار زیادی از حجم حملات از این جنس بود؛
ناجوانمردانهترین حملات در تاریخ انقلاب اسلامی به دولت احمدینژاد صورت
گرفت یا به تعبیر رهبر انقلاب کینهتوزانه به این دولت حمله شد. این دولت
هم مانند تمام دولتها ضعفهایی داشته. اگر فقط ما این مسأله را ملاک قرار
دهیم که در هیچکدام از دولتهای گذشته علیرغم اینکه در قانون موظف شده
بودند ذرهای جلوی رشد سرسامآور و تصاعدی انرژی در کشور گرفته نشد، برای
ارزیابی عملکرد این دولت کافی است. این کار احمدینژاد دولت را از ورشکستگی
کامل نجات داد و از هدررفت دهها میلیارد ریال منابع مالی کشور جلوگیری
کرد، همین را هم نمیخواهند ببینند چون به نفعشان نیست. این نشان میدهد که
این جریانها و سرانشان آدمهای بیماری هستند، کسانی که خودشان را
اقتصاددان میدانند، ولی نیستند.
به مدرک دیگران ایراد میگیرند اما
مدرک خودشان مشکل دارد. به رانتخواری دیگران ایراد میگیرند و خودشان
پرونده رانتخواری دارند. این برای من محرز شده است که بخش عمده مخالفان
دولت احمدینژاد کسانی هستند که غرق در ایراد و اشکال هستند و همینها
اجازه نمیدهند صدای آنهایی که دلسوزانه به دولت نقدی دارند هم شنیده شود،
چون صدای آنها همواره بلندتر است.
رهبر انقلاب در چند دیدار اخیرشان با کارگزاران نظام و هیأت دولت تاکید ویژهای بر لزوم توجه به وصیتنامه حضرت امام(ره) داشتند، به نظر شما چرا رهبری در این مقطع زمانی پررنگتر از قبل بر نصبالعین قرار دادن وصیتنامه امام(ره) تاکید میکنند؟ به استناد بیانات خود رهبر انقلاب آنچه مسلم میباشد، این است که دولت احمدینژاد قطار انقلاب را به ریل اصلی بازگرداند. معنای این حرف این است که قطار انقلاب حداقل در حوزه اجرایی کشور با ریل اصلی زاویه پیدا کرده بود. برای مثال میگویند این دولت جلوی روند سکولاریسم و غربزدگی ایستاد. پس مشی کلی دولت با موازین کلی انقلاب منطبق بوده است. رهبر انقلاب با علم به اینکه شرایط زمانی میتواند روی خط مشی مسئولان اثرگذار بوده و قطار انقلاب را از ریل خارج کند، توجه کارگزاران نظام را به نقشه راه انقلاب اسلامی که همانا وصیتنامه بنیانگذار جمهوری اسلامی است، معطوف میکنند.
یعنی امام آنچه را در این
وصیتنامه متذکر شدهاند، جزو محکمات است نه متشابهات. محکمات است که در طول
زمان و شرایط مختلف تغییر نمیکند. شاید تنها کار مثبتی که حقیر در عرصه
سیاست کردم، تمسک به بیانات حضرت امام(ره) بود؛ خود رهبری یک بار شخصاً به
من فرمودند این ترویج فرمایشات حضرت امام(ره) کار درستی است، همین کار را
با قوت ادامه بده. اوایل همین دولت بود
دو بار هم تأکید کردند. شاخص
انحراف یا عدم انحراف انقلاب وصیتنامه امام(ره) است. فشرده حرفهای امام
در وصیتنامه ایشان است و هیچ حرف متشابهی در آن وجود ندارد. در سیاست
خارجی، در سیاست داخلی. نحوه تعامل با مردم و جوانان. به رفتار مسئولان در
مواجهه با مردم توجه شده. حالا اگر کسی میخواهد در خط انقلاب و با اعتدال
رفتار کند، بسمالله.
چرا در 2 سال اخیر ادبیات قاطبه مدعیان اصولگرایی در مواجهه با دولت احمدینژاد اینقدر با رهبر انقلاب زاویه دارد؟ رهبری در کوران حملات مدعیان اصولگرایی به دولت میفرمایند؛ این دولت زنده کننده ارزشها است و قطار انقلاب را به ریل اصلی بازگرداند. این حرف نقطه مقابل انحراف است. اصولاً رهبری در هیچ مقطعی از واژه انحراف استفاده نکردند. اینکه رهبری هیچگاه در نکوهش دولت با آن ادبیاتی که دیگران بهکار میبرند سخن نمیگوید میتواند از این ناشی شود که ایشان میدانند بخش مهمی از کسانی که با ادبیات خاص مدام بر طبل انحرافی بودن دولت میکوبند در واقع قصد ساقطکردن دولت رسمی و قانونی که ارزشها را سردست گرفته دارند. کوچکترین همراهی رهبری با ادبیات آن ها موجب سقوط دولت میشد. رهبری نمیخواست دولت ساقط شود. رهبر انقلاب در این باره خیلی هوشمندی بهخرج دادند. باید کسانی که نسبت انحرافی به دولت میدادند را یک مجموعه ندید. حداقل به دو دسته قابل تقسیم هستند.
که قاطبه آنها البته در قالب مدعیان اصولگرایی میگنجند. نه ، همه آنها اصولگرا نبودند. همه آنها که سخن از انحراف دولت زدند دشمنانی نبودند که از سرآگاهی این کار را کردند. عدهای با طرح و نقشه این سناریو را مطرح کردند و عدهای در این دام گرفتار شدند بدون اینکه حب و بغض خاصی داشته باشند و حاشیه سازیهایی هم که صورت میگرفت به طرح و نقشه عوامل اصلی و پشت پرده کمک میکرد.برای مثال حادثهای در یکشنبه سیاه مجلس روی داد که رهبر انقلاب بهشدت در برابر آن موضع میگیرند و میگویند این خلاف شرع و قانون و خلاف سوگند شما بود این اشتباه بسیار بزرگ عوام را میتواند به این فکر بیندازد که اینها انحرافاتی دارند کسی که مؤمن است وقتی عمل خلافی را علنی بکند همه میگویند او کافر است یعنی عمل او را تسری میدهند به کل زندگی او پس یک عدهای وقتی حاشیهسازی صورت میگیرد میپذیرند و میگویند بله این دولت منحرف است چون اصولاً همه خواص و عوام تحلیل درستی از واژه انحراف ندارند.
انحراف یک مسیر و جریان است اما
یک نقطه نیست. عمل آقای رئیسجمهور در مجلس یک اشتباه بزرگ بود. در واقع یک
نقطه تاریک سیاسی محسوب میشود نقطه را نمیشود با خط مقایسه کرد.
بنابراین رهبری نگفتند دولت با این کار از ریل انقلاب خارج شده بلکه گفتند
عملی غیر قانونی و غیر شرعی صورت گرفت و البته هشدارهای لازم را هم دادند.
رهبری در مقطعی دولت را از حاشیهسازی پرهیز دادند. اما در کل به عقیده من
سامان دهنده و سناریونویس و لیدر جریان علیه احمدینژاد همان جریانی است که
سالهاست علیه ولایت فقیه تلاش میکند و این جریان در رأس فتنه هم نقش
داشت. این جریان توانست به پشتوانه سابقهای که داشت در مجلس جماعت اصولگرا
را هم با خود همراه کند.
بالاخره جریانی با یک عقبه فکری وجود دارد که
به جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد اعتقاد قلبی ندارد. او
برای فریب عوام در ظاهر بیشتر طرفدار جمهوری است. این همان جریانی است که
زمانی نظام را به انتخابی و انتصابی تقسیم کرده بود. جمهوریت نظام در رأی
مردم و اسلامیت آن در ولیفقیه متبلور است.
شما معتقدید این جریان واقعاً به جمهوریت اعتقاد بیشتری دارند؟ تظاهر میکنند که به رأی مردم اصالت بیشتری میدهند اما رأی مردم هم تا موقعی برایشان قابل اعتناست که به نفع خودشان باشد.
البته عملکردشان در فتنه 88 ثابت کرد رأی مردم هم هیچاصالتی برایشان ندارد. دقیقاً؛
در واقع اینها در صدد مقابله با ولی فقیه هستند و ادعای احترام به رأی
مردمشان هم دیگر رنگی ندارد و اینجا احمدینژاد فقط یک بهانه است. اگر
رهبری میگویند این دولت کارهای خوب بسیاری انجام داده و اینها در
تبلیغاتشان همه عملکرد دولت را سیاه جلوه میدهند، معلوم است که اینها
مخالفت با ولی فقیه میکنند و احمدینژاد بهانهای بیش نیست. پس مسأله
احمدینژاد نبود. اینها دروغگو هستند. اینها اعتقادی به جمهوریت هم
ندارند. اگر داشتند آن فتنه عظیم را به پا نمیکردند. اینها یک مشت
دیکتاتور هستند با ظاهر دموکراسی غربی، دیکتاتور هم میتواند کت و شلوار
بپوشد و عطر و ادکلن بزند. خیلی هم خوب بلدند به اصطلاح دیپلماتیک حرف
بزنند. من در خیلی از جلسات خاص با گوش خودم از اینها شنیدم که میگفتند
رهبری اشتباه میکند این حرف را میزند.
اما در مورد اصولگراها و تفاوت
نگاه آنها با رهبر انقلاب، باید گفت هر شخصی بنا بر ظرفیت وجودیاش خود
را منطبق با ولایت میکند. یک جایی که فرمایشات ولی فقیه با آنچه به آن
اعتقاد دارند جور در نمیآید زاویه پیدا میکنند. این در همه هم هست. اگر
همه ما تابع محض ولی فقیه بودیم که اینقدر مصیبت نداشتیم. این همه دروغ و
غیبت و فحاشی و کینهتوزی از کجا ناشی میشود؟ رهبری بارها گفتند چیزی که
احتیاج به اثبات قضایی دارد و ثابت نشده اگر راست هم باشد نباید گفت؛ کدام
یک از آنها به این عمل کردند؟ هیچکدام. از همان اول به دولتمردان، به خود
آقای احمدینژاد اتهامهای فراوان زدند. همه آدمها ایمان دارند اما ایمان
درجاتی دارد. دولت احمدینژاد سالها سرش را پایین انداخته بود و کارش را
میکرد و جواب توهینها و اتهامات بیاساس را هم نمیداد. بالاخره هر آدم
غیر معصومی یک جایی کم میآورد. اما اگر پیرو ولایت هستیم باید توهینها را
بشنویم و دم نزنیم.
شما جزو کسانی بودید که در مواجهه
با دولت رفتار و گفتارتان به عدالت نزدیک بود. من نشنیدم با وجود
انتقادهایی هم که بعضاً از دولت داشتید هیچگاه از واژه انحراف استفاده
کرده باشید. ما باید برای تشخیص انحراف شاخص داشته باشیم. در
عملکرد خیلیها در دولتهای قبلی و همین دولت رفتارهای خلاف مشی انقلاب
اسلامی زیاد دیده شده ولی کسی هم لفظ جریان انحرافی را به کار نبرد. من از
جریان یک تعریف مشخص دارم. از انحراف هم تعریف مشخص دارم.
به
نظر میرسد دولت یازدهم برای حل مشکلات کشور از طریق مذاکره و رفع
تحریمها حساب ویژهای باز کرده در حالی که دولت احمدینژاد راه برونرفت
از مشکلات کشور را ترمیم ساختارهای معیوب در بخشهای مختلف داخلی با تکیه
بر تواناییهای ملت میدانست. نظر شما درخصوص تغییر رویکرد دولت جدید ایران
به سمت ساختن کلیدهای دیپلماسی و مذاکره برای باز کردن قفلهای کشور چیست؟
اگر این فرض درست باشد که مسئولان جدید کشور چنین باوری
داشته باشند که با مذاکره با غرب مشکلات ما حل میشود، این بزرگترین خطای
تاریخی است که بارها آن را تجربه کردهایم. هر جا آسیب دیدهایم، ناشی از
کوتاه آمدن در برابر زورگوییها بوده که البته از شنیدن راهنماییهای امام
هم غفلت کردیم. نقل است که امام فرمودند نخستین کشتی امریکایی که آمد،
بزنید. ما نزدیم، چه بلایی سرمان آمد؟ بدتر شد یا بهتر شد؟ بدتر شد. کوتاه
آمدن مقابل کسی که نه منطق دارد نه به وعدهاش عمل میکند، نه گذشته و حالش
نشان دهنده ترک خوی درندگی و استکباریاش است، عین حماقت است. انشاءالله
که دولت آقای روحانی این گونه نباشند. ایشان رئیس جمهور منتخب ملت قهرمان و
صبور ایران شده و باید جایگاه خود را درک کند. البته دولت احمدینژاد به
سوء مدیریت در سیاست خارجی متهم شد در حالی که این سیاست خارجی بارها مورد
تایید رهبر معظم انقلاب قرار گرفته است. برای مثال در قضیه نفی هولوکاست به
جز آقای جلیلی فکر میکنم همه نامزدها این رویکرد احمدینژاد را زیر سؤال
بردند. اما رهبری فرمودند که نفی هولوکاست توسط احمدینژاد، فلسفه صهیونیسم
را دچار چالش کرد. خب ممکن است کسانی بگویند که تو این حرفها را زدی که
این بلاها سر ما آمد؛ کما این که میزنند و زدند. این آقایان را به این
فرمایش گهربار امام(ره) ارجاع میدهم که فرمودند: «کسانی که میگویند ما
بیعقلی کردیم و خامی کردیم و ناپختگی کردیم با غرب این گونه رفتار کردیم
وگرنه آنها احترام ما را داشتند خوب است مطالعه کنند که غرب و استکبار در
چه زمانی برای ملت ما شأن و احترامی قائل بوده که حالا نیست؟»
زمانی که
مسأله هستهای نبود هم این دشمنیها بود. میگویند آقای احمدینژاد گفته
این قطعنامهها ورق پارهای بیش نیست و بعد خودش نیز از تاثیر تحریمها
گفت، پس این از ناشیگری سیاسی او است، اتفاقاً من میگویم شما خودتان را
بگذارید جای احمدینژاد و روزهای اولی است که تحریمها اوج گرفته، چه کار
میکنید؟ اظهار ضعف میکنید؟ یا میگویید ورق پاره است؟ روز اول جنگ امام
گفت یک دزدی آمده سنگی انداخته رفته. یعنی امام نمیدانست یک جنگ تمام عیار
با مستکبران عالم شروع شده؟ میدانست اما برای مواجهه با دشمن و روحیه
دادن به سپاه خودی مگر غیر از این است که امام حسین(ع) هم رجز میخواند؟
بسیار کار درستی کرد احمدینژاد که گفت اینها ورق پارهای بیش نیست. آنقدر
قطعنامه صادر کنید تا قطعنامهدانتان پاره شود و امروز هم رهبری میگویند
این تحریمها وحشیانه است دارو را هم قطع میکنند. این حقوق بشر است؟
به نظر شما نحوه مواجهه گفتمانی جریانهای مدعـــی اصلاحطلبی و اصولگرایی با احمدی نژاد چه اشتراکاتی داشته؟ ما باید حساب توده مردم را با حساب کسانی که به هر دلیلی حالا با داشتن ثروت یا قدرت میخواهند، حرفشان را قالب کنند جدا بدانیم. به عبارتی، ما باید حساب مردم را از حساب سران و جریانهای سیاسی جدا کنیم. باور من این است که اعتبار احمدینژاد نزد ما به دلیل پایبندیاش به گفتمان انقلاب است. این گفتمان البته نمیتواند مطلوب کسانی باشد که دل در گرو به دست آوردن پست و مقام و قدرت دارند. ما در عناصر موثر جریان اصولگرایی و جریانهای سیاسی دیگر و احزاب با جمعیت کثیری از افراد قدرتطلب مواجه هستیم.
ذات قدرتطلبی بد است. اصلاً دشمن انقلاب، قدرتطلبی است. در رأس ارزشهای انقلاب، مبارزه با سلطهگری و قدرتطلبی است. استکبار فقط امریکا نیست. استکبار این است که شما برای این که رئیس جمهور نشدی، هر تهمتی را به او که شده بزنی. من واقعاً در بعضی جاها دلم از این ظلمهایی که میشد، میسوخت. شهوت قدرت، آدم را به حضیض میکشاند. خاستگاه مواجهه ظالمانه جریانهای اصولگرایی و اصلاحطلبی، با دولت احمدینژاد قدرت طلبی است. این که بگویند ما باید رئیس باشیم، ما که خوشپوش تریم ما که آقازادهایم. ما که سابقه بیشتری داریم. ما که خوشچهرهتریم. خودشان دروغ بگویند و به او بگویند دروغگو. البته احمدینژاد هم ممکن است جایی حرف اشتباهی زده باشد اما من بارها دیدم آنچه خودشان عمل نمیکردند را از احمدینژاد طلب میکردند.
من در بسیاری از مصافخوانیهای جریانهای حزبی اصولگرا با
احمدینژاد اصالتی ندیدم. هر جریانی با نفوذی که داشت بسیاری از همکاران
ما را با خودش همراه کرد گویی که این سند افتخار شده بود که هر روز یکی از
تریبون رسمی مجلس یک اتهامی به دولت وارد کند. در حالی که این خلاف توصیه
صریح امام است؛ من این جمله امام که فرمودند: «مجرد وکالت مجوز خلاف شرع
نیست» را تکثیر کردم و در اختیار نمایندگان قرار دادم. یعنی روزی نبود در
مواجهه با دولت احمدی نژاد برخلاف همین دیدگاه حضرت امام خلاف شرع صورت
نگیرد. به یک مسئولی در یک استانی، یک مدیرکلی در یک شهرستانی همین جور یک
نماینده هر چی میخواست نسبت میداد. میگفتیم این باید ثابت شود؛ نظارت
نمایندگان حق توهین کردن به کسی نمیدهد. چون ما ناظریم نباید دولت را به
دزدیدن پولها و بردن سرمایهها متهم کنیم. آب از آب هم تکان نخورد.
به
نظر من آنچه در این 8 سال انجام شد، با کنار رفتن آقای احمدینژاد تمام
نمیشود. چون این دوران یک تصویری از حکومت در ذهنها ایجاد کرد که مطالبات
مردم و تراز دولت اسلامی را بالا برد؛ یعنی دیگر این پذیرفته نیست که رئیس
دولت در اتاق زیر کولر بنشیند و بعد سونا و تنیس اش را هم بازی کند و نصف
شب فوتبال جام جهانیاش را هم ببیند و با چشمهای پف کرده سر کارش حاضر
شود. در یک دورهای ببینید در کشوری که از جنگ بیرون آمده بود، چند مجموعه
ورزشی از سوی وزارتخانهها ساخته شده بود که در آنها VIP قرار داشت. یعنی
آقای وزیر از این قسمت باید عبور میکرد. این بدعتها چه زمانی شکل گرفت؟
تمام
شد زمانی که مسئولان بخشی از وقتشان را استراحت و اسبسواری کنند. عکسشان
را در رسانهها منتشر کردند و به این چیزها فخر کردند. این 8 سال چیز
دیگری را در منظر مردم به نمایش گذاشت که همان معیاری بود که امام(ره)
میخواست. اگر در ذهن و خاطره مردم بماند مردم مقایسه میکنند. میگویند من
با رئیسجمهور کار داشتم وقتی عبور میکرد سر کوچه میایستادم و نامهام
را به دستش میدادم. من رئیسجمهور را در چادر عشایری خودم هم میدیدم.
اصلاً یک چیزی را باب کردند که من برای هیچ رئیسجمهوری نمیپسندم. و اگر
این رویه منحوس ادامه پیدا کند خودشان تحمل نخواهند کرد هر روز از تریبون
مجلس به رئیسجمهور کشور فحش دادند. من با همین گوشهای خودم شنیدم که
گفتند <خفه شو مرتیکه برو بیرون.> این چه روالی است. من نمیدانم آیا
خودشان تحمل خواهند کرد؟ البته ما اهل این کارها نیستیم. ما به رئیسجمهور
برگزیده ملت توهین نخواهیم کرد.
باب شد در این 8 سال که نماینده راحت
سیلی میزد در گوش وزیر و معاون وزیر و مدیرکل و... در همین هفته گذشته
برخی مسئولان دولتی از نمایندگان مجلس کتک خوردند در گیلان و در آبادان
و... بنده یادم میآید که در مجلس هفتم یک بار آقای زنگنه آمد ما
میخواستیم یک چیزی به ایشان بگوییم 20 نفر ما را هل میدادند. میخواستیم
به عنوان نماینده مجلس با وزیر نفت حرف بزنیم و بگوییم آقا این قصه تولید
بنزین و متمم بودجهای که آوردهای به این علت درست نیست، اجازه نمیدادند
اصلاً به او نزدیک شویم. در همین نمازخانه مجلس نماینده زد در گوش معاون
وزیر احمدی نژاد که بعداً وزیر شد. آقای نامجو اینجا کتک خورد. مدیرکل محیط
زیست گیلان هفته پیش کتک خورد. رئیس آبفای خوزستان که خودش دو تا
وزارتخانه است هفته گذشته از نماینده مجلس کتک خورد. ما اهل این کارها
نیستیم، خیالشان راحت باشد. ببینیم این دوستان این رویههایی را که به آن
عادت کردهاند کنار خواهند گذاشت؟ انشاءالله کنار بگذارند. لذا این تصویر
باید از ذهنها محو بشود.
احمدینژاد را متهم میکنند
به اینکه او به حاشیه بیشتر از متن پرداخت تهرانیها را رها کرد و پا
برهنگان را دریافت. برخی انتخابات سال 84 را شورش فرودستان علیه به اصطلاح
نخبگان قلمداد میکردند؟ این یک نگرش غالب بوده و هست. اگر
مردم حاشیهاند بله من قبول دارم که احمدینژاد حاشیهها را دریافت. همان
چیزی که توصیه امیرالمؤمنین(ع) است که اینها را دریاب، اینها توقعشان کم
و فایدهشان زیاد است، اما خواص، پرتوقع و کم فایدهاند و در مواقع ضرورت
به دادت نخواهند رسید.
طی دوره 8 ساله احمدینژاد با
وجود تمام افت و خیزهای اقتصادی شاهد شورشهای معیشتی در هیچ نقطه از کشور
نبودیم. آنچه در دورههای قبل در اقصی نقاط کشور و حتی همین نزدیک تهران در
جایی مانند اسلامشهر اتفاق افتاد و بعضاً کشته هم میداد.بله در مشهد هم چنین حوادثی روی میداد.
پس فکر نمیکنید وضع معیشت مردم را با بزرگنمایی، بیش از حد وخیم نشان میدهند؟ امام یک جمله دارند مربوط به پیش از انقلاب از محکمات بیانات ایشان است و میفرمایند: «اگر راست میگویند برای بیکاران کار پیدا کنند. این جوان پس از 20 سال که از تحصیل وارد میشود کار میخواهد. اگر معیشتش فراهم نباشد نمیتواند دین خود را حفظ کند. شما خیال میکنید شبها دزدی که با آن همه مخاطرات از دیوار مردم بالا میرود یا زنی که عفت خود را میفروشد تقصیر دارد؟ وضع معیشت بد است که این همه جنایات که شب و روز اتفاق میافتد، رفتارهای ناهنجاری که در جامعه میبینید ناشی از وضع اقتصادی است» البته در وضع اقتصادی حاضر با آن روزها زمین تا آسمان توفیر است. فاصله مردم هم با یکدیگر کم شده اما مشکلات معیشتی مردم را در تنگنا قرار داده است.
رفتار برخی امیران موجب میشود مردم احساس فقر بکنند. یعنی لزوماً ممکن است فقیر هم نباشند. وقتی عدهای خودروهای چند صد میلیونی در جلوی چشم مردم سوار میشوند و بعد معلوم میشود پسر فلان آقازاده هستند یا مدیران فلان جا هستند اینها مردم را بیهویت میکند. مردم مانند فرزندان ما هستند. مردم وقتی دیدند در رفتار و کردار والدین آنها تناقض وجود دارد پوچ میشوند.
توطئه يك ميليارد دلاري عربستان و كويت عليه حزبالله
خبرگزاري فارس: پايگاه اينترنتي ويكيليكس با انتشار سندي از توطئه عربستان سعودي و كويت براي پرداخت يك ميليارد دلار به برخي گروهها در انتخابات اخير پارلماني لبنان جهت مقابله با نمايندگان حزب الله، پرده برداشت.

ارتش عربستان در بحرین دخالت کند، از ایران کمک میگیریم
جریانات معترض بحرینی که غالبا از گروههای اسلامی گرا و شیعی به حساب میآیند، در واکنش به انتشار اخباری مبنی بر احتمال حضور نظامی عربستان در بحرین برای سرکوب اعتراضات مردمی، از احتمال درخواست کمک از ایران برای پاسخ به این مداخله سخن گفتند.
ويكيپديادر اختیار موزدوران صیونیست
يك پايگاه اينترنتي آمريكايي فاش ساخت كه رژيم صهيونيستي با جهتدهي خاص به مطالب انتشار يافته در اينترنت به طرق مختلف، در حال پيادهسازي رويكرد جديدي است كه از آن بايد تحت عنوان تروريسم فكري نام برد.

معادلات جديد مطرح شده از سوي سيد حسن نصرالله
پايگاه خبري المنار لبنان نوشت كه دبيركل حزبالله لبنان در سال 2010 با معادلات خود ارزيابيهاي دشمن صهيونيستي را از جنگ آينده به هم ريخت.

"من امروز به اسرائيليها ميگويم، اگر ضاحيه را بزنيد ما تلآويو را هدف قرار ميدهيم، اگر فرودگاه شهيد رفيق حريري را موشكباران كنيد، ما فرودگاه بنگوريون را ميزنيم، اگر بندرهاي ما را بزنيد، ما بندرهاي شما را مي زنيم، اگر پالايشگاهها و كارخانهها و تاسيسات برق ما را بزنيد، ما هم مقابله به مثل ميكنيم. "
اينها بخشي از معادله جديدي بود كه سيد حسن نصرالله دبيركل حزبالله لبنان در 14 فوريه سال 2010 آن را مطرح كرد، اين معادله تحولي بزرگ در منطقه صورت داد و درگيري با دشمن صهيونيستي را وارد مرحلهاي جديد كرد كه تاثيرات خود را در منطقه و تمام جهان گذاشت و ارزيابيهاي اسرائيل در مورد مبارزه آينده با حزبالله لبنان را به چالش عميق كشيد.
"عوزي رابين " مسئول سابق در وزارت جنگ رژيم صهيونيستي در اين مورد ميگويد: حزبالله ميتواند اهداف خود را مشخص كند و زيرساختهاي اسرائيل را هدف قرار داده و تاسيسات انرژي آن را بزند، اين حزب همچنين ميتواند فرودگاههاي اسرائيل را بزند و فعاليت نيروهاي هوايي و يگان عضوگير احتياط را مختل كند.
"الون بن داويد " تحليلگر مسايل نظامي اسرائيل در اين زمينه مينويسد: حزبالله ميتواند ضربهاي استراتژيك به اسرائيل وارد كند و نيروهاي هوايي و انبارهاي مواقع فوقالعاده و يگانهاي عضو گيري و مقر وزارت دفاع و ساير اماكن استراتژيك را در طول جنگ هدف قرار دهد و اين يك تهديد استراتژيك است.
بر اساس گزارش المنار، در راستاي همين معادله بود كه اسرائيل تغييرات ريشهاي در مانورهاي خود ايجاد كرد، تغييراتي كه يديعوت آحارونوت از آنها به عنوان سناريوهاي سياه نام برد، در اين سناريو اسرائيل با دهها هزار موشك مواجه ميشود كه هزاران كشته و زخمي و ويراني فراوان بر جاي خواهد گذاشت.
نصرالله در ادامه تشريح اين معادله، پا را از اين هم فراتر گذاشت و گفت: اگر اسرائيل يك خانه را در ضاحيه ويران كند، ما چندين ساختمان را در قلب تلآويو ويران خواهيم كرد.
سرتيپ "آدام زيسمان " فرمانده يكي از مناطق جبهه داخلي اسرائيل با اشاره به اين اظهارات گفت: دشمن ميداند كه جبهه داخلي اسرائيل فضاي مناسبي براي هدف قرار گرفتن است، او تمام تلاش خود را در اين زمينه به كار ميبرد و طبيعي است كه تلآويو جزوي از اين جبهه باشد.
نصرالله اما به همين مقدار هم بسنده نكرد، وي در مي 2010 در سخناني ديگري معادله دريايي پيچيدهاي را مطرح كرد كه دشمن صهيونيستي را به وحشت انداخت، وي خطاب به اسرائيل گفت كه اگر اسرائيل سواحل و بندرهاي لبنان را محاصره كند، حزبالله تمام كشتيهاي نظامي و غيرنظامي كه در طول ساحل درياي مديترانه به سوي بنادر فلسطين اشغالي در حركت باشند را هدف قرار ميدهد. نصرالله گفت: ما قادريم كه اين كار را انجام دهيم و مصمم هستيم كه در صورت محاصره بندرهايمان در جنگ آينده وارد اين فضا بشويم.
به نوشته المنار، حزبالله در جنگ 33روزه نيز توان خود را در فلج كردن نيروي دريايي اسرائيل در سواحل لبنان نشان داد، اين حزب كشتي ساعر 5 رژيم صهيونيستي را هدف قرار داد تا معادله جديد را آغاز كند، روزنامه صهيونيستي هاآرتص با تاييد اين اظهارات و در حالي كه از ناتواني اسرائيل در برابر اين تهديدات سخن ميگفت، تاكيد كرد كه اين نصرالله است كه عامل بازدارندهاي در برابر اسرائيل است، نه بالعكس.
المنار در پايان گزارش خود ميافزايد كه علاوه بر معادلههاي تلآويو و سواحل سرزمينهاي اشغالي، حزبالله در سال 2010 معادلههاي ديگري را نيز مطرح كرد كه ايستادن در كنار ارتش لبنان در برابر تجاوزات دشمن صهيونيستي بعد از درگيريهاي "العديسه " تنها يكي از آنها بود. معادله حمايت از ثروتهاي نفتي لبنان در مديترانه، معادله پاسخ مستمر به جنگ مغزها از سوي اسرائيل و پيگيري شبكههاي جاسوسي تلآويو از ديگر معادلاتي بود كه حزبالله لبنان در سال 2010 عليه اسرائيل مطرح كرد.
نوشته تکان دهنده یک کارمند سازمان ملل در مشهد
بعنوان مأمور سازمان ملل در شناخت و تشخیص پناهندگان واقعی تحت کنوانسیون ۱۹۵۱ به مشهد رفته بودم . طبیعی است که اسم ""UN"" و سازمان ملل خیلی دهن پر کن است. خیلی ها فکر می کردند ما آنجا نشسته ایم تا صلح جهانی را تأمین کنیم.
از بیرون، همه فکر می کردند داخل آن ساختمان چه خبر است. این که هزاران افغانی به زحمت از کله سحر می آیند و صف می کشند تا بعد از سه روز بتوانند نوبت بگیرند و به داخل بیایند نیز مضاف بر آن شده بود افغانها فکر می کردند بعد از داخل شدن پذیرایی مفصلی می شوند و از آنها پرسیده می شود چه مشکلی دارند حتما بعدش می آیند و از هزار مشکل خود در ایران صحبت می کنند و بعد از آنها پرسیده می شود که کجای دنیا می خواهند بروند حتما آنها می گویند ژنو .بعد ما دست می زنیم و یک خدمتکار با سینی وارد می شود که داخل سینی یک بلیط لوفت هانزا به مقصد ژنو گذاشته شده است .
همکارها و دوست های وزارت کشور هم آنجا بودند. به ما به چشم خائنین وطن فروش نگاه می کردند که می خواهند کشور را ایران افغانی کنند. طبق قوانین کنوانسیون ۱۹۵۱ کسانی که می خواهند ادعای پناهندگی کنند حتماً باید در کشوری خارج از محل زندگی خود این درخواست را بدهند و بسیار طبیعی است که هیچ ایرانی در داخل خاک ایران نمیتواند به دفتر UNHCR مراجعه کند و تقاضای پناهندگی بدهد.
یک روز صبح زود که رفته بودم صلح جهانی را تأمین کنم متوجه شدم کسی که به داخل اتاق مصاحبه آمده یک دختر جوان است که با چادر روی خود را سخت گرفته و سر خود را به زیر انداخته است. خیلی از زنان افغانی وقتی به داخل می آمدند، به همین حال می آمدند و می پرسیدند کدام یک از ما مأمور سازمان ملل است. به مأمورین وزارت کشور اعتماد نداشند. از همکارم خواستم بیرون برود .
برایش توضیح دادم که هرگونه اطلاعی که او به ما بدهد کاملاً محفوظ می ماند و در پرونده های سازمان ملل ضبط شده و بدون اجازه او هیچ استفاده ای از آن نمی شود. با متانت و آرامش و با احترام کامل از او خواستم حداقل صورتش را نشانم بدهد. خیلی راحت چادر را از سرش برداشت. روسری سرش بود. خیلی جوان بود ولی دور چشمانش کبودی می زد و رنگ زرد چهره اش را گرفته بود. به امتحانی ها نمی خورد. حدس زدم باید از فارس های کابل باشد. اسمش را پرسیدم. اگر شروع به صحبت می کرد می توانستم بفهمم اهل کجای افغانستان است ولی آرام و شمرده گفت: من کمک می خواهم. فارسی خودمان را خالص صحبت می کرد. پرسیدم شما افغانی هستید؟ گفت: نه. گفتم: ما فقط برای افغانی ها فعالیت می کنیم. بفرمایید که اهل کدام کشور هستید؟ گفت: ایران. مشهد. گفتم: متأسفم. لطفاً تشریف ببرید.
قبلاً هم چنین اتفاقی افتاده بود. ایرانی هایی که فکر می کردند مأمورین سازمان ملل، کبوترهای صلح هستند که هر کدام یک برگ زیتون بر منقار دارند، می آمدند و از حقوق بشر و غیره شکایت می کردند. کلی طو ل می کشید تا به آنها بفهمانیم سازمان ملل آژانس های مختلف دارد و ما مأمورین کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان هستیم و آنها دست آخر بلند می شدند و با فحش و ناسزا آنجا را ترک می کردند .
با صدایی گرفته گفت : من کمک می خواهم . با خود گفتم باز این سناریو قرار است تکرار شود . به صندلی تکیه دادم و اجازه دادم مشکلش را بگوید . می گفت و من توضیح می دادم و او می رفت . مثل روزهای دیگر . گفت : من می خواهم مرا از دست شوهرم نجات بدهید . با لحن تمسخر آمیز گفتم : خوب به دادگاه خانواده بروید و درخواست کمک کنید . گفت : شوهرم افغانی است . شروع شد . باز هم یک بدبخت دیگر .
دختران ایرانی فقیر و بیچاره ای که در ازای پرداخت پول به افغانی ها فروخته می شدند تا مرد افغانی بتواند کارت اقامت بگیرد . رویه اشتباه وزارت کشور . ازدواج شرعی و غیر رسمی . چون افغانی ها نمی توانند رسمی در ایران ازدواج کنند . شرعی ازدواج می کنند . قیمتش هم بین یکصدهزار تا یک میلیون تومان است . به راحتی به محله های فقیر نشین می روند و دختر می خرند . وزارت کشور هم تبعه خودش را این طور حفظ می کرد که به شوهر اجازه اقامت می داد تا دختر مجبور نشود به افغانستان برود . بدبخت ها نمی دانند با ازدواج با یک افغانی تابعیت ایرانی خود را از دست می دهند . گقتم : کار شما چندان هم سخت نیست . بروید و دادخواست بدهید . دادگاه حکم می دهد و شوهرتان را هم از کشور اخراج می کنند .
گفت : نه می خواهم شما مرا نجات بدهید . گفتم : ما نمی توانیم . بعد با بی حوصلگی گفتم : خوب . بگو مشکل چیست . گفت : پدرم معتاد است . ما هفت تا خواهر و برادریم , من بزرگتر ازهمه هستم. پدرم از من بدش می آید . می گوید دختر فقط بدبختی به بار می آورد . اگر پسر بودی می توانستی کمک خرج من باشی . منظورش از کمک خرج این است که می توانستم برایش مواد ببرم . لااقل بدوک می شدم و برایش جنس خوب می آوردم . خلاصه خیلی سر کوفت می زد . زیاد داستان جدیدی نبود . نگاهش کردم . مستقیم و خیره به موزاییک جلوی پایش نگاه می کرد . پاهایش را محکم به هم چسبانده بود ولی پاهایش می لرزیدند . دست خود را روی پایش گذاشت تا جلوی لرزش را بگیرد . ولی دستهایش هم لرزیدند .
تا اینکه غلام سخی آمد . من فقط می توانستم کارهای خانه را بکنم . کسی هم خواستگاری من نمی آمد . ما در محله فقیر نشین پشت طلاب زندگی می کنیم . یک خانه خرابه داریم و مادرم در خانه های مردم کار می کند تا بتواند خرج ما ومواد بابام رابدهد . غلام سخی آمد پیش پدرم . پدرم مرابراندازکرد وگفت : یک میلیون تومان می خواهم . غلام سخی رفت و فردا با یک بسته تریاک آمد . با هم چانه زدند و سر هفتصدهزار تومان توافق کردند . دیگر هرچه تریاک آورد , پدرم کمتر از هفتصدهزار تومان رضایت نداد . غلام سخی مهلت خواست و یک هفته بعد آمد و پول را داد و من نزد صلای محله به عقد غلام در آمدم . گفتم : خوب اینکه چیز تازه ای نیست . متاسفانه به دلیل رویه غلط اداره اتباع امور خارجه و جهل مردم این اتفاق زیاد می افتد . ما کاری نمی توانیم بکنیم ولی حداقل دادگستری خوب عمل می کند بروید و دادخواست طلاق بدهید.
لحظه ای چشم در چشم من دوخت و چیزی نگفت در عمق چشمانش خواندم که خود را بسیار دور از من می بیند در حالی که کمتر از ۳ متر با من فاصله دارد. گفت : حداقل گوش کنید . گفتم : ما وقت گوش کردن نداریم . بفرمایید . به چشمانم زل زد و با بغضی فرو خورده گفت : باید گوش کنید . سیگاری آتش زدم و تکیه دادم و با دست اشاره کردم که ادامه دهد . گفت : من فقط هفته ای یک شب غلام سخی را می بینم . گفتم : آخر این هم شد مشکل ؟ حتما می رود دنبال پخش مواد . گفت : شاید هم برود ولی این مشکل من نیست . گفتم : خانم دست بردار . چند سالته ؟ گفت : ۱۹ سال . گفتم : شکر خدا که عقلت کار می کنه ؟ گفت : نمی دانم . بیش از حد آرام بود . عصبی شده بودم . گفتم : خانم جان . دخترم . زندگی قواعد خاص خودش را دارد . شوهر را باید در خانه نگهداشت . اگر هم سر به راه نیست جدا شو . این که مشکلی نیست . گفت : نمی دانم . گفتم : پس مشکلت چیه ؟ گفت : من هفت تا شوهر دارم ...
نمی دانستم چه باید بگویم . خشک شدم . اشک از چشمانش سرازیر شد . لرزش پایش بیشتر شد . سرش را به زیر انداخت و ادامه داد . گفت : اوایل فقط می ترسیدم و گریه می کردم . از خود غلام سخی هم می ترسیدم ولی وقتی شبهای بعد آدمهای دیگر آمدند نمی توانستم هیچ جیز بگویم یا خفه می شدم یا خفه ام می کردند . گفتم : کتکت می زدنند ؟ گفت : اوهوم . گفتم : همه افغانی هستند ؟ شش تای دیگر ؟ گفت : اوهوم . دیگر تحمل نکرد . هنوز هم دلم می لرزد . گریه به این تلخی تا به حال ندیده بودم . فقط گریه کرد و دستانش می لرزیدند . گفت : به غلام سخی گفتم چرا پدر سگ ؟ گفت : من که پول نداشتم . هفت نفر شدیم . نفری صد هزار تومان گذاشتیم وسط . خوب آنها هم حقشان را می خواهند . گفتم : بی رحم بی همه چیز , لااقل به من رحم کن . گفت : رحم که ما را ارضا نمی کند .
حالا آمده ام شما برای من کاری بکنید . تو را به خدا نجاتم بدهید . دوبار رفتم قهر به خانه , قبل از اینکه چیزی بگویم پدرم مرا با کتک انداخت بیرون . می ترسید غلام سخی بیاید و پولش را پس بگیرد . غلام سخی مرا می آورد به خانه و دوباره همان قضایا [...] بدبخت شده ام .[...] فقط یک توده گوشت و استخوان شده ام . تو را به خدا نجاتم بدهید . بلند شدم. دوست وکیلی داشتم که درآنجا وکالت می کرد. با موبایل بهش زنگ زدم وگفتم یک مشکل خاص دارم و تمام حق الوکاله اش را خودم می پردازم . بلند شد . گفتم : اگر نمی تواند راه برود اجازه بدهد آمبولانس خبر کنم . گفت : که می تواند راه برود . با هم آهسته از اتاق بیرون رفتیم . همکارم اداره اتباعم با اخم به من نگاه کرد . پیش خود می گفت که این خائنین کم دردسر دارند . حالا زن افغانی را هم با خود بیرون می برند . به آرامی گفتم که چادرش را بر سرش بیاندازد . وقتی از پله ها می رفتیم از او پرسیدم صبحانه خورده است یا نه ؟ گفت : که فقط روزی یک وعده غذا می خورد . پیشانی اش عرق کرده بود . آهسته گفت : من حامله هستم ...
منبع سایت هفت تیر
روزشمار 22روز مقاومت غزه

مصر در جنگ 1948 اعراب و اسرائيل كنترل اين منطقه را به دست گرفت اما در جنگ 1967، رژيم صهيونيستي غزه را به اشغال خود در آورد.
مقاومت ساكنان غزه در طول زمان اشغال، تلآويو را در سال 2005 مجبور به فرار از اين منطقه كرد. يك سال بعد رژيم صهيونيستي به بهانه آزادي نظامي اسير خود، به طور گسترده به غزه حمله كرد و دهها زن و مرد بي گناه فلسطيني را به خاك و خون كشيد. در سال 2007 نيروهاي مردمي حماس به رهبري "اسماعيل هنيه " نخست وزير منتخب فلسطين در پي كودتاي فتح عليه اين جنبش، كنترل كامل غزه را به دست گرفتند.
اين منطقه بيش از 1.5ميليون نفر جمعيت دارد و اغلب ساكنان غزه، بازماندگان جنگهاي پيشين با رژيم صهيونيستي بوده و در اردوگاه زندگي ميكنند. متوسط درآمد مردم كمتر از دو دلار در روز بوده و 80درصد آنان به كمكهاي غذايي وابستهاند.
بستن گذرگاههاي اين منطقه از سوي رژيم صهيونيستي و مصر، اوضاع غزه را بيش از پيش بحراني كرده است. غزه، خان يونس، جباليا و رفح از مهمترين شهرهاي اين منطقه هستند.
امسال دومين سال تهاجم 22 روزه رژيم صهيونيستي به نوار غزه است كه در تاريخ 27دسامبر 2008 انجام شد. جنگندههاي اف16 رژيم صهيونيستي با 30 فروند موشك هوا به زمين مناطق مختلف غزه را مورد حمله قرار دادند و بيش از 800 انسان بي گناه را به خاك و خون كشيدند. اين حمله كه با بهانه تداوم حمله موشكي مبارزان فلسطيني به شهركهاي صهيونيستنشين آغاز شد در همان آغاز حمله، 20 شهيد و بيش از 100 مجروح بر جاي گذاشت و پيكر دهها فلسطيني زير آوار ماندند.
* كشـتار دانـشآمــوزان
اين جنايت وحشيانه كه مصادف با خروج دانش آموزان از مدارس بود صدها تن از كودكان فلسطيني به خاك و خون كشيده شدند.
بر اثر اين حملات خسارتهاي زيادي به شهر غزه وارد شد به طوري كه ستون هاي دود از مناطق مختلف به آسمان برخاست.
ارتش رژيم صهيونيستي در اين حملات از هواپيماهاي اف 16 و هلي كوپترهاي آپاچي استفاده كرد.
در اين حملات بيشتر مراكز پليس و نيروهاي امنيتي حماس در نوار غزه مورد هدف رژيم صهيونيستي قرار گرفت و رئيس پليس شهر غزه نيز به شهادت رسيد.
منابع پزشكي غزه ضمن هشدار به مجامع پزشكي جهاني براي ارسال سريع دارو و كمكهاي پزشكي به اين منطقه اعلان كردند كه نظاميان صهيونيستي كليه گذرگاهها را بسته و از ورود دارو و كمكهاي بين المللي به نوار غزه جلوگيري مي كنند. اين منابع همچنين گفتند كه در صورت نرسيدن دارو تعداد شهداي غزه بسيار افزايش پيدا خواهد كرد.
دولت منتخب فلسطين نيز در غزه نيز به منظور گراميداشت شهداي فلسطيني كه بر اثر حملات ددمنشانه رژيم صهيونيستي جان باختند؛ سه روز عزاي عمومي اعلام كرد.
* حمـاس: تسليــم نمـيشويــم
پس از تجاوز رژيم صهيونيستي به نوار غزه رهبران گروههاي مقاومت فلسطيني توانستند با مديريت جنگ، ابتكار عمل را در دست بگيرند.
رهبران و فرماندهان مقاومت فلسطين با اشاره به اينكه تجاوزگري رژيم صهيونيستي شعله فروزان مقاومت را هرگز خاموش نخواهد كرد، تاكيد كردند: شهادت طلبان فلسطيني از جنايتكاران صهيونيست انتقام سختي خواهند گرفت.
"اسماعيل هنيه " نخست وزير منتخب فلسطين لحظاتي پس از آغاز حملات رژيم صهيونيستي به نوار گفت: " حتي اگر خون ما در خيابانها جاري شده يا بدنمان تكهتكه شود، تسليم نخواهيم شد. ما با اعتماد كامل اعلام ميكنيم كه حتي اگر در پاي چوبههاي دار اعدام شده يا خون ما در خيابانها جاري شود يا اعضاي بدنمان تكه تكه شود، ما فقط در برابر خدا تعظيم كرده و فلسطين خود را هرگز رها نخواهيم كرد. "
"خالد مشعل " رئيس دفتر سياسي حماس در مصاحبهاي با شبكه خبري "الجزيره " خواستار انتفاضه سوم در برابر رژيم صهيونيستي شد و گفت: ما خواستار يك انتفاضه نظامي ديگر عليه دشمن هستيم. مقاومت از طريق عمليات استشهادي ادامه خواهد يافت.
مشعل خطاب به رژيم صهيونيستي افزود: شايد ما سلاحهاي كمتري از شما داشته باشيم، اما غزه در مسير آزادي خود قرار دارد. در غزه شايد ما امكانات كمي داشته باشيم، اما ما اين اراده را داريم كه به رغم تلفات، به مقاومت خود ادامه دهيم.
گردانهاي شهيد عزالدين القسام شاخه نظامي حماس نيز در واكنش به اين جنايت وحشيانه با فراخوان عمومي مبارزان و مردم فلسطين اعلام كرد كه در مقابل اين حملات تسليم نخواهد شد و پاسخ دندان شكني به اين حمله خواهد داد. اين تشكيلات همچنين اظهار داشت كه مقاومت درس مناسبي به رژيم صهيونيستي خواهد داد و تا زماني كه خواستههاي ملت فلسطين تحقق پيدا نكند از جهاد صرف نظر نخواهد كرد.
سخنگوي حماس نيز از تمامي نيروهاي نظامي گروههاي فلسطيني خواست با تمام قوا به اسرائيل حمله كنند و پاسخ سنگيني به جنايات اين رژيم اشغالگر بدهند.
"فوزي برهوم " سخنگوي حماس تاكيد كرد، عمليات شهادت طلبانه با شدت بيشتري ادامه خواهد داشت. وي افزود، مقاومت از اين پس تمام گزينهها را در رويارويي با اسرائيل در دستور كار قرار خواهد داد. سخنگوي حماس همچنين گفت، مصر روز قبل از اين حمله به ما اعلام كرد كه اسرائيل هرگز به غزه حمله نخواهد كرد.
"خالد البطش " يكي از رهبران برجسته جهاد اسلامي فلسطين نيز در واكنش به اين حملات صهيونيستي تاكيد كرد، اين حملات هيچگونه تغييري در خط مشي مقاومت ايجاد نمي كند و از طريق جهاد و مبارزه دشمن صهيونيستي را نابود خواهيم كرد و پاسخ ما به اين حمله جدي و محكم خواهد بود.
گردانهاي قسام در پاسخ به جنايات رژيم صهيونيستي بلافاصله چهار شهرك صهيونيستنشين "اسحاق "، "المجدل "، سدروت و عسقلان را موشكباران كردند.
به اعتراف رژيم صهيونيستي، حملات موشكي تلافي جويانه مبارزان فلسطيني به شهركهاي صهيونيستي در همان ساعات اوليه جنگ، حداقل يك كشته و تعدادي مجروح در ميان اسرائيلي ها برجاي گذاشت.
كابينه امنيتي رژيم صهيونيستي روز يكشنبه يعني شش روز پيش از آغاز جنگ با حضور وزيران جنگ، خارجه و نخست وزير مستعفي اين رژيم تصميم حمله به غزه را اتخاذ كرده بود. اين در حالي است كه "گابي اشكنازي " رئيس ستاد مشترك ارتش رژيم صهيونيستي نيز تاكيد كرده بود كه ادامه ايجاد رعب و وحشت براي غيرنظاميان اسرائيلي امكان پذير نيست و ارتش اسرائيل آماده است تا با تمام قدرت ساختارهاي زيربنايي گروههاي فلسطيني را هدف قرار دهد.
از سوي ديگر، "شيمون پرز " رئيس رژيم صهيونيستي مدعي شده بود، اسرائيل تمامي تدابير لازم را براي متوقف ساختن حملات موشكي اتخاذ مي كند اما هرگز وارد غزه نخواهد شد.
در پي حملات هوايي به غزه ، صهيونيستها از بيم و هراس پاسخ كوبنده مبارزان فلسطيني به تجاوزگري و جنايات آنها به حالت آماده باش درآمدند. فرماندهي جبهه داخلي ارتش رژيم صهيونيستي از صهيونيستهاي ساكن جنوب فلسطين اشغالي خواست تا در پناهگاهها يا محلهاي بسيار نزديك به آنها باقي بمانند. اين فرماندهي در دستورات خود گفته است: ساكنان شهرك "سديروت " و شهركهاي نزديك به آن بايد در پناهگاه باقي بمانند و ساكنان شهرها و شهركهاي دورتر از نوار غزه بايد در محلهاي بسيار نزديك به پناهگاهها و اتاقهاي امن براي جلوگيري از هدف قرار گرفتن آنها با موشكهاي فلسطينيان باشند.
"زيپي ليوني " وزير امور خارجه وقت رژيم صهيونيستي پس از آغاز حملات هوايي اين رژيم عليه نوار غزه گفت: دوره آينده آسان نخواهد بود و ما هماكنون وارد مرحلهاي ميشويم كه آسان نيست.
رسانههاي رژيم صهيونيستي به نقل از ليوني در ديدار با شهردار شهرك صهيونيستنشين "سديروت " در اطراف نوار غزه اعلام كردند: اين مرحله مدتي طولاني ادامه خواهد يافت.
"ايهود باراك " وزير جنگ رژيم صهيونيستي بر موضع خود براي ادامه كشتار مردم غزه اصرار ورزيد. باراك تأكيد كرد كه اين جنگ گستردهتر خواهد شد و تا مدتي ادامه خواهد يافت.
رئيس ستاد مشترك ارتش رژيم صهيونيستي نيز تهديد كرد: ارتش اسرائيل بايد تمام قواي خود را براي حمله به نوار غزه به كار بندد. "گابي اشكنازي " در مراسم جشن فارغالتحصيلي خلبانان پايگاه "حتسريم " وابسته به نيروي هوايي رژيم صهيونيستي گفت: ارتش و نيروي هوايي اسرائيل آماده هر گونه عمليات نظامي است كه از آنها خواسته شود.
هفتهنامه فلسطيني المنار پيش از تجاوز رژيم صهيونيستي به نوار غزه فاش كرد كه آمريكا و برخي سران عرب به رژيم صهيونيستي براي حمله به نوار غزه چراغ سبز نشان دادهاند.
* چراغ سبز واشنگتن و اطلاع چند كشور عربي از جنگ غزه
المنار با تشريح كامل تحركات رژيم صهيونيستي براي حمله به غزه نوشت: اسرائيل حمايتهاي لازم منطقهاي و بينالمللي را براي آغاز تجاوزات گسترده به نوار غزه به دست آورده است و اين پوشش در مسائل سياسي، رسانهاي و اطلاعاتي است.
به نوشته المنار، هيئتهاي نظامي و سياسي اسرائيل براي اين مسأله به پايتختهاي چند كشور عربي سفر كردهاند و همچنين واشنگتن به اسرائيل براي حمله به نوار غزه چراغ سبز نشان داد.
به نوشته المنار، اين حمله از موافقت سطوح سياسي اين رژيم نيز برخوردار است و در چندين مراحل اجرا مي شود كه مرحله اول آن با اشغال مناطق مرزي و نزديك به ديوار مرزي آغاز مي شود و سپس به تدريج وارد اطراف مناطق غير مسكوني خواهند شد و اين مناطق به سه بخش جدا از هم تبديل خواهد شد.
المنار نوشت اسرائيل به چندين كشور منطقه و بين المللي اعلام كرده است كه عمليات نظامي به نوار غزه به 15روز زمان براي رسيدن به بيشتر اهداف مورد نظر نيازمند است و آمادگي كامل از سوي ارتش اسرائيل وجود دارد كما اينكه سران جبهه داخلي نيز در آمادگي كامل بسر ميبرند و همچنين بيمارستانها و كادر پزشكي نيز در حالت آماده باش هستند و فرماندهان ارتش سربازاني را كه در منطقه جنوب خدمت كردند، فرا خواندند و از آنها خواسته شده است كه به خدمت بازگردند و اين به معناي آن است كه فراخواندن سربازان ذخيره نيز وجود دارد.
به نوشته اين هفته نامه فلسطيني، اسرائيل به چند كشور عربي اعلام كرده است كه مسائل به همين شكل در ابهام و پيچيدگي خود باقي نخواهد ماند به ويژه در سطح نظامي و راهبردي با حماس و بايد اين مسائل نهايي شود و نخواهد پذيرفت كه سناريوي لبنان و آنچه كه حزبالله قواعد بازي را تحميل كرد در نوار غزه پياده شود.
المنار تأكيد كرد كه نيروهاي اسرائيلي در صورت اجراي حمله، تمامي مؤسسات و مراكزي را كه از سوي حماس اداره مي شود مورد هدف قرار خواهند داد و آنها را نابود خواهند كرد و سران سياسي و نظامي سازمانهاي فلسطيني را تحت پيگرد قرار خواهند داد.
المنار همچنين فاش كرد كه برخي كشورهاي عربي تدابير و اقدامات امنيتي لازم براي مقابله با پيامدهاي حمله گسترده اسرائيل به نوار غزه را به اجرا گذاشتهاند تا هرگونه تظاهرات و تحرك و برخوردهاي مردمي در واكنش به اين حمله را خنثي كنند.
درهمين راستا زيپي ليوني، وزير امور خارجه وقت رژيم صهيونيستي در سفر خود به قاهره پيش از آغاز جنگ تهديد به حمله عليه حماس كرده كه با سكوت و عدم اعتراض مقامات مصري همراه بوده است.
منابع نزديك به رهبران حماس اعلام كردند كه "عمرسليمان " رئيس سازمان اطلاعات مصر پيش از آغاز حمله به غزه، در ديدار با "محمود الزهار "از رهبران اين جنبش، آشكارا حماس را تهديد كرده بود كه بهاي سنگيني را براي ترك مذاكرات قاهره خواهد پرداخت.
يك منبع نزديك به مقامات حماس گفت "عمر سليمان " رئيس سازمان اطلاعات مصر در ديداري كه با "محمود الزهار " يكي از رهبران حماس داشته، اعلام كرده است كه شما به دليل اينكه در مذاكرات قاهره شركت نكرديد، بايد بهاي سنگيني بپردازيد.
مذاكرات قاهره كه با نام گفتوگوي ملي فلسطين شهره شده بود، از سوي مصر براي بهبود وجهه حكومت حسني مبارك در آنچه ميانجيگري آشتي ملي در فلسطين نام گرفت، برگزار شد.
اين منبع نزديك به رهبري حماس گفت: هماهنگي كاملي در رفتار مقامات مصر و رژيم صهيونيستي مشهود بود كه به وضوح نشان ميداد مصريها از تصميم رژيم صهيونيستي براي حمله گسترده به نوار غزه آگاه بودند.
همچنين منابع آگاه در امارات متحده عربي فاش كردند كه مسؤولان امنيتي سه كشور عربي، خواستار تسريع حملات رژيم صهيونيستي به نوار غزه و نابودي حماس شده بودند.
* افشاي خيانت دولت سعودي، مصر و اردن
پايگاه خبري "النهرين " فاش كرد: مصر، اردن و عربستان سعودي از رژيم صهيونيستي خواسته بودند با حمله به نوار غزه، ضربات محكمي بر حماس وارد آورد و با تغيير وضع سياسي غزه اداره امور اين منطقه را به تشكيلات خودگردان فلسطين بازگرداند.
اين منابع اعلام كردند كه مسئولان امنيتي سه كشور عربي ياد شده از اوايل ماه جاري ميلادي در تماسهاي محرمانه با مسئولان امنيتي اسرائيل اعلام كردند كه قدرت حماس در غزه در حال افزايش است و اگر اسرائيل سريع وارد عمل نشود ديگر نميتواند با حماس مقابله كند.
روزنامه فرامنطقهاي القدسالعربي با اشاره به سفر "زيپي ليوني " وزير خارجه رژيم صهيونيستي به مصر و اطلاع اين كشور از حمله نظامي رژيم صهيونيستي به نوار غزه به نقل از منابع ديپلماتيك غربي نوشت كه سرتيپ "عمر سليمان " رئيس سازمان اطلاعات مصر به دولتهاي عربي ابلاغ كرده بود كه اسرائيل حمله محدودي را به نوار غزه انجام خواهد داد.
سليمان علت اين حمله را براي فشار به حماس در پذيرش آتشبس بدون پيششرط با اسرائيل خوانده بود، اين در حالي است كه حماس اعلام كرده بود كه آتشبسي كه در آن تنها موشكهاي فلسطيني متوقف شوند و جنايات اسرائيل و محاصره نوار غزه ادامه پيدا كند را نخواهد پذيرفت.
اين منابع اعلام كردند كه سليمان در ديدار با ليوني بر ضرورت اجتناب از كشتار شهروندان فلسطيني در جريان اين عمليات نظامي تاكيد كرد.
همچنين منابع نزديك به محمود الزهار يكي از رهبران حماس گفتند كه مصر به رهبران حماس ابلاغ كرد كه اسرائيل به منظور آغاز مذاكرات براي آتشبسي جديد موافق است و در اين صورت به نوار غزه حمله نخواهد كرد.
اين منابع ميافزايند كه وزارت كشور دولت منتخب فلسطين در زمان هر تهديد اسرائيل مراكز امنيتي خود را تخليه مي كرد، اما اين بار به علت اطميناني كه مصر به اين جنبش داده بود، اين كار را نكرد.
مصر به حماس ابلاغ كرده بود كه اسرائيل تا 48 ساعت آينده هيچ حملهاي به نوار غزه نميكند،از سوي ديگر شنبه تعطيل رسمي و عيد در اسرائيل بود و از اين رو مقامات حماس احتمال حمله اسرائيل به نوار غزه را نميدادند.
بر اين اساس، منابع نزديك به الزهار معتقدند كه مصر در فريب دادن حماس و اين كشتار وسيع در نوار غزه دست داشته است و با اين كار توانسته است اطمينان كاذبي در ميان رهبران حماس ايجاد كند تا آنها مراكز امنيتي خود را در زمان حمله اسرائيل به نوار غزه تخليه نكنند.
اين در حالي است كه زيپي ليوني وزير امور خارجه سابق رژيم صهيونيستي گفت كه سران عرب را در جريان حمله به غزه گذاشته است.
انتشار اين اخبار نشان از همدستي برخي از كشورهاي عربي با رژيم صهيونيستي در جنگ عليه دولت منتخب حماس دارد.
روزنامه "القدس العربي " در يكي از سرمقالههاي خود در اين باره مي نويسد: قطعا دولت عربستان به دليل مواضع خود در حمايت از طرحهاي آمريكا در منطقه مورد فشار قرار دارد و اين فشارها بعد از سكوت آن در برابر تجاوز اسراييل به غزه بيشتر شد به گونهاي كه افراد زيادي را به اين تفسير واداشت تا او را همدست متجاوزان به غزه بدانند كه از اين راه قصد دارد تا از دست جنبش مقاومت اسلامي فلسطين حماس به دليل ائتلاف اين جنبش با محور ايراني و سوريه خلاص شود و رسانههاي رسمي و غير رسمي عربستان نيز در ماههاي اخير حملات شديدي عليه حماس و رهبران به راه انداختند و از روابط آن با ايران به شدت انتقاد كردهاند و پرتاپ موشك از سوي اين جنبش به سوي شهركهاي صهيونيستنشين را به سخره گرفته و آن را اقدامي بيهوده خواندند و اين جنبش را مسئول تجاوز اخير اسراييل به غزه ميدانند.
منابع آگاه فاش ساختند كه مقامات امنيتي سه كشور مصر، اردن و عربستان سعودي از رژيم صهيونيستي خواسته بودند تا با حمله به غزه حكومت حماس را سرنگون كند. كشورهاي مصر، اردن و عربستان، اسرائيل را ترغيب كردند تا براي تغيير نقشه سياسي در غزه و آماده كردن زمينه براي تسلط حكومت خودگردان فلسطين، حماس را از پاي در آورد.
مسئولان امنيتي اين سه كشور در تماس با مسئولان اسرائيلي از افزايش قدرت حماس ابراز نگراني كرده و اظهار داشتند كه اگر قدرت حماس افزايش پيدا كند در آينده مقابله با آن دشوار خواهد بود.
* ادامــه خيانت دحـلان به فلسطيـنيهـا
در حالي مطبوعات و رسانههاي منطقه از همدستي برخي از كشورهاي عربي با رژيم صهيونيستي در تجاوز به نوار غزه خبر دادند، دو مقام تشكيلات خودگردان فلسطين از رسوايي همدستي اين تشكيلات با جنايات صهيونيست ها در غزه پرده برداشتند و اعلام كردند كه اميدواريم اسرائيل با حملاتش به غزه حماس را از قدرت ساقط و كنترل اوضاع را به دست تشكيلات خودگردان بدهد.
"محمد دحلان " مشاور رئيس تشكيلات خودگردان چند هفته پيش از حمله رژيم صهيونيستي در رامالله با مقامات امنيتي رژيم صهيونيستي ديدار كرده و اطلاعات لازم براي حمله آنها به نوار غزه را به اسرائيل داده بود.
"محمد دحلان " مشاور "محمود عباس " رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين چند هفته پيش از تجاوز رژيم صهيونيستي به نوار غزه در رأس يك هيئت امنيتي عاليرتبه با هيئت ويژهاي از برنامهريزان طرح "دايتون " در سازمان جاسوسي رژيم صهيونيستي ديدار كرده و موضوع حمله به نوار غزه و پيامدهاي آن را مورد بررسي قرار دادند.
"ابراهيم الدراوي " يكي از خبرنگاران و كارشناسان امور فلسطين در گفتوگو با قدسپرس گفت كه مستنداتي در اختيار دارد كه نشان ميدهد اين نشست در رامالله برگزار شده است و برخي از مشهورترين رهبران امنيتي تشكيلات خودگردان از حمله "توفيق الطيراوي " نيز در آن حضور داشتهاند. در اين نشست مقامات تشكيلات خودگردان مكان مراكز امنيتي و نظامي حماس در نوار غزه را كه اخيرا مورد اصابت موشكهاي اسرائيلي قرار گرفته است، به اطلاع مقامات اسرائيلي رساندهاند.
دحلان همچنين به اسرائيل ابلاغ كرده بود كه حماس قصد دارد براي نيروهاي امنيتي جديد خود جشن فارغالتحصيلي بگيرد، او همچنين از آمريكا و اسرائيل خواسته بود تا ضربه سختي را به حماس بزنند تا بعد از آن حماس ديگر نتواند روي پاي خود بايستد، آنها به مقامات اسرائيلي گفته بودند كه اگر يك ضربه مقطعي به آنها وارد كنيد حماس قويتر از قبل خواهد شد.
دحلان همچنين در اين نشست ابراز علاقه كرده بود كه در صورت سرنگوني حماس تشكيلات خودگردان كنترل نوار غزه را در دست بگيرد.
بر اساس اعلام اين خبرنگار مصري، دحلان بعد از سفري كه به يكي از كشورهاي اروپايي داشت، به قاهره سفر كرده است، وي در نشست با مقامات امنيتي مصر پيشبيني كرده بود كه هرجومرج در نوار غزه ايجاد شود و مردم براي سرنگوني حماس به خيابانها بريزند.
در حالي رسانههاي منطقه از همدستي سران عرب با رژيم صهيونيستي در تجاوز به نوار غزه سخن ميگويند كه معاون وزير جنگ رژيم صهيونيستي بر تداوم جنگ در اين منطقه تاكيد دارد و در اين باره گفت: عمليات نظامي عليه غزه در صورت لزوم و بر اساس ارزيابي سران ادامه پيدا ميكند.
وي افزود: با شرايطي روبهرو ميشويم كه سهل و آسان نخواهد بود.
"آفي بنياهو " سخنگوي ارتش رژيم صهيونيستي نيز در گفتوگو با راديو اين رژيم گفت: عمليات هوايي عليه غزه تازه در اول راه خود است
در پي آغاز حملات رژيم صهيونيستي به نوار غزه ، مصر كه پيش از اين در برابر درخواستهاي جامعه جهاني براي باز كردن گذرگاههاي رفح مقاومت ميكرد، اعلام كرد كه اين گذرگاهها را براي مداواي مجروحان فلسطيني باز ميكند.
پس از بمباران مناطق مختلف غزه ، سران و شخصيتها و كشورهاي مختلف جهان اين جنايت را محكوم كردند. رهبر اخوان المسلمين مصر از گروههاي مخالف دولت حاكم بر اين كشور نيز سران عرب را به توطئه مشترك با رژيم صهيونيستي در حمله به غزه متهم كرد.
اخوان المسلمين اردن نيز خواستار قطع رابطه همه كشورهاي عربي با اسرائيل شد و مردم را به تظاهرات گسترده دعوت كرد.اين جنبش اعلام كرد، هر كس با اسرائيل رابطه داشته باشد خائن است.دولت اردن نيز خواستار تشكيل جلسه فوري اتحاديه عرب براي بررسي فاجعه غزه شد.
دولت مصر نيز ضمن محكوم كردن اين حمله وحشيانه اعلام كرد كه گذرگاه غزه را براي انتقال مجروحان باز كرده است.
سازمان آزادي بخش فلسطين نيز مردم را به اعتصاب و تظاهرات گسترده در كرانه باختري دعوت كرد.
همچنين محمود عباس رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين در گفت وگوي تلفني با برخي سران عرب از آنها خواست براي توقف حملات رژيم صهيونيستي وارد عمل شوند.
در پي حملات ددمنشانه صهيونيست ها به مناطق مسكوني نوارغزه، مردم و نهادهاي سياسي منطقهاي و بين المللي آن را محكوم كردند. پايتخت ها و شهرهاي اردن، لبنان، سوريه و تركيه شاهد تظاهرات خودجوش مردمي عليه آمريكا و رژيم صهيونيستي بود. تظاهرات در لبنان به دعوت سيد حسن نصرالله دبيركل حزب الله صورت گرفت.
* امروز غزه تكرار واقعه كربلا است
سيد حسن نصرالله دبيركل حزبالله لبنان كه به ندرت و در طول ماه شايد يك بار سخنراني ميكرد هر شب در صفحه تلويزيون المنار ظاهر شد و ضمن حمايت از مردم غزه ، مردم كشورهاي منطقه و جهان را به اعلام همبستگي با ملت مظلوم فلسطين فرا خواند.
سيدحسن نصرالله طي سخناني در محكوميت جنايات رژيم صهيونيستي در نوار غزه گفت: "امروز غزه تكرار واقعه كربلا است. "
وي افزود: "آنها در دو راهي تسليم شدن با ذلت و مبارزه نابرابر، گزينه مقاومت و شهادت را انتخاب كردند، اينان گروهي هستند كه با گرسنگي و تشنگي مواجه شدند و در برابر تهديدات مواجه شدند اما از راه خود بازنگشتند، اين امري بود كه در كربلا روي داد. "
دبيركل حزبالله گفت: " برخي رژيمهاي عربي در پروژه اسرائيل شريك هستند بويژه رژيم هايي كه پيمانهاي صلح با اسرائيل را به امضا رساندهاند و سعي دارند شرايط تسليم را براي كساني كه با پروژه آمريكايي صهيونيستي مقابله ميكنند، ايجاد كنند ".
وي با اشاره به جنگ در غزه گفت: " آنچه در جنگ لبنان روي داد نسخه برابر با اصل آن چيزي است كه الان در غزه روي ميدهد. كمكاريها همان است و درگيريها نيز همان است، انشاالله نتيجه نيز همان ميشود. "
دبير كل حزبالله لبنان تاكيد كرد: " آنچه كه در غزه روي ميدهد مانند لبنان است. اين همان پروژه آمريكايي در منطقه است كه قصد دارد موضوع اعراب را بعد از خروج مصر و اردن و امضاي قرارداد صلح با اسرائيل به صورت ذليلانهاي به پايان برساند. "
سيدحسن نصرالله تصريح كرد: " اسرائيليها و آمريكاييها ميخواهند اوضاع را به اين صورت پيش ببرند و لبنانيها و سوريها و فلسطينيها را براي قبول اين شرايط مجبور كنند، آنها ميخواهند با فشار، انزوا و محاصره و ايجاد فتنههاي داخلي و جنگها و ترورها حركت مقاومت را در جنگهاي رواني قرار دهند. "
نصرالله گفت: " آنها ميخواهند كساني را كه تاكنون تسليم نشدهاند تسليم كنند. ما امروز به اين نياز داريم كه تمام امت اسلامي مسئوليت آنچه اتفاق ميافتد را بپذيرند. "
وي ادامه داد: "ما در مقابل يك هدف اساسي قرار داريم بايد براي توقف جنايات غزه تلاش كرد، و به آنها اجازه نداد كه اهداف خود را پياده كنند. اين به تنهايي مسئوليت مردم غزه نيست بلكه همه دولتهاي جهان عرب و اسلام بايد اين مسئوليت را بپذيرند. اين مسئوليت كشورها و دولتهايي است كه هيچ تحركي نميكنند، ملتها بايد آنها را مجبور به تحرك كنند. "
نصرالله تاكيد كرد: " ما بايد به خيابانها رفته و به دولتهايمان فشار بياوريم تا مسئوليتهاي خود را بپذيرند. ملتها ميتوانند كارهاي بيشتري انجام دهند، ما در زماني هستيم كه آمريكا در آن از بحرانهاي مهمي در جهان عرب از جمله نفت و ثروت رنج ميبرد. مردم قادر هستند كه اين درگيريها را متوقف كنند. ملتهاي عربي و اسلامي بايد در مقابل رژيم مصر قيام كنند تا گذرگاه رفح را باز كرده و غذا، دارو و سلاح به غزه ارسال كنند. "
دبيركل حزبالله لبنان خطاب به مقامات مصر گفت: "اگر گذرگاه رفح را باز نكنيد و به ملت فلسطين كمك نكنيد شما نيز در جنايات و كشتار و محاصره مردم فلسطين شريك خواهيد بود. "
دبيركل حزبالله لبنان خطاب به ملت مسلمان و غيور مصر گفت: " شما بايد ميليوني به خيابانها برويد. اي مردم مصر، شما بايد گذرگاه رفح را با رفتن به خيابانها باز كنيد. من از موضعي منتسب به مقاومت با شما سخن ميگويم من از ميان ملتي با شما سخن ميگويم كه 33 روز در مقابل اسرائيل مقاومت كرد. "
وي ادامه داد: "اما چيزهايي كه درباره افسران و سربازان مصري شنيدهايم اين است كه آنها با اصالت غيرت عربي هستند، آنها با صهيونيستها دشمن هستند. من به دنبال كودتا در مصر نيستم، اما بايد افسران مصري به نزد رهبران خود بروند و به آنها بگويند كه از نگهباني و مرزها در زماني كه مردم فلسطين در غزه كشته ميشوند امتناع ميكنند. اگر اين گذرگاهها باز شود بار ديگر حماسهاي كه در لبنان به وجود آمد تكرار خواهد شد، ما به اين موضوع ايمان داريم. "
در پي تجاوز رژيم صهيونيستي به نوار غزه اتحاديه عرب نشست فوق العاده تشكيل داد. اتحاديه اروپا نيز از رژيم اسرائيل خواست، حملات را متوقف كند. واكنش سران محافظه كار عرب در مقابل اقدامات وحشتناك اسرائيل كمرنگ بود و مثل كشورهاي غير اسلامي و غربي، تنها آن را محكوم كردند. هر لحظه بر واكنش ها و تظاهرات در منطقه و مناطق اشغالي فلسطين افزوده مي شد و از جمله در رام الله (كرانه غربي) و اردوگاه هاي فلسطيني لبنان، تظاهرات برگزار شد.
مسلمانان فرانسوي در شهرهاي پاريس و استراسبورگ به حمايت از فلسطيني ها تظاهرات مي كنند.
نبيه بري، رئيس مجلس لبنان، از جامعه بين الملل خواست جلوي حملات اسرائيلي ها را بگيرند. حزب الله لبنان كشتار بي گناهان در غزه را جنايات جنگي اعلام كرد.
"اكمل الدين احسان اوغلو "، دبير كل سازمان كنفرانس اسلامي، اين كشتار را نقض آشكار قوانين بين المللي دانست.
"محمود عباس " رئيس تشكيلات خودگردان نيز، با بي اعتنايي كامل به كشتار در غزه، در رأس يك هيئت ديپلماتيك وارد عربستان شد.
كاخ سفيد همچنين بدون توجه به جنايات صهيونيستها در حمله به غزه و بدون اين كه درخواستي براي توقف اين حملات داشته باشد در حمايت آشكار از اين تجاوزات، به جنبش مقاومت اسلامي فلسطين (حماس) هشدار داد كه اگر قرار باشد حملات متوقف شود بايد حملات راكتي خود را به مناطق اسرائيلي (شهركهاي صهيونيستنشين) متوقف كند.
"گوردون جاندرو " سخنگوي شوراي امنيت ملي آمريكا كه در شهر "واكو " واقع در ايالت تگزاس سخن ميگفت، گفت: "آمريكا از اسرائيل ميخواهد در هنگام هدف قراردادن حماس در غزه از تلفات غيرنظاميان اجتناب كند. "
جاندرو كه به صدور بيانيهاي كوتاه در اين باره اكتفا كرد، افزود: "حماس اگر ميخواهد در آينده مردم فلسطين نقش داشته باشد بايد فعاليتهاي تروريستي خود را متوقف سازد. "
آمريكاييها در حالي مقاومت مردمي فلسطين دربرابر تجاوزات اسرائيليها را فعاليت تروريستي ميخوانند كه درباره وضعيت وخيم مردم غزه اعم از كودكان و زنان و بيماران بيتوجه بوده و اقدامي در جهت فشار بر تلآويو براي لغو تحريمهاي همه جانبه اين منطقه به خرج نميدهند.
در پي اين اقدام رژيم صهيونيستي، دمشق مذاكرات غيرمستقيم با رژيم صهيونيستي را لغو كرد.
نخست وزير تركيه كه كشورش ميانجيگر مذاكرات صلح سوريه و رژيم صهيونيستي است، اعلام كرد كه سوريه در اعتراض به جنايات رژيم صهيونيستي در غزه مذاكرات صلح را لغو كرده است.
"رجب طيب اردوغان " افزود در اين شرايط هرگونه تماس ديپلماتيك با تل آويو بي فايده است.وي با تاكيد بر اينكه حمله به غزه ، بي احترامي رژيم صهيونيستي به تركيه نيز تلقي مي شود، ضمن محكوميت اين اقدام گفت ما در تلاش براي ميانجيگري و برقراري صلح بوديم كه چنين حمله اي صورت گرفت.
اردوغان با يادآوري اينكه وزارت خارجه تركيه در اين رابطه بيانيه تندي صادر خواهد كرد در ادامه افزود: حمله هوايي مذكور را استفاده بيش از حد از قدرت نظامي ارزيابي مي كند.
كشتار وحشيانه ساكنان غزه توسط صهيونيست ها علاوه بر اينكه واكنش رسمي دولت ها و مردم جهان را به همراه داشت و همبستگي بي سابقهاي با اهالي غزه صورت گرفت با واكنش شخصيتهاي سياسي و مذهبي نيز همراه بود.
آيت الله سيستاني از مراجع تقليد شيعيان عراق با محكوم كردن حملات رژيم صهيونيستي عليه غزه، خواستار اتخاذ مواضع عملي از سوي كشورهاي عربي و اسلامي براي پايان دادن به اين جنايات شد.
علامه فضل الله روحاني برجسته لبنان نيز اظهار داشت، جنايت هاي اسرائيل در نوار غزه با موافقت مقام هاي عالي رتبه بين المللي صورت مي گيرد.
حزب الله لبنان ضمن محكوم كردن اين جنايت صهيونيستي در بيانيه اي اعلام كرد، ما از ملت هاي عرب مي خواهيم تا با همدستي رهبرانشان با اسرائيل و آمريكا مخالفت كرده و به خيابانها ريخته و با آنچه در جريان است مخالفت كنند.
حزب الله همچنين از جامعه بين المللي و در رأس آن سازمان ملل و شوراي امنيت خواست تا دست از سكوت خود برداشته و همراهي خود با تجاوزات اسرائيل را خاتمه بخشند.
دولت عراق نيز در بيانيه اي حملات خونين رژيم صهيونيستي به غزه را محكوم كرد و خواستار اتخاذ اقدامات فوري جامعه بين المللي براي توقف اين جنايات شد.
"بان كي مون " دبيركل سازمان ملل هم پس از قتل عام بيش از 350 فلسطيني و مجروح شدن حدود 900نفر از آنان در جريان حملات جنگنده هاي اسرائيلي به غزه سرانجام سكوت خود را شكست و در بيانيه اي ضعيف خواستار توقف خشونت ها در خاورميانه شد.
در بيانيه شوراي امنيت بدون ذكر نام اسرائيل فقط پايان تمام عمليات هاي نظامي درخواست شده است.
اين درحالي است كه كاندوليزا رايس وزير وقت امور خارجه آمريكا نيز ساعاتي پس از حملات هوايي اسرائيل به ساكنان بي دفاع نوار غزه در بيانيهاي با حمايت از جنايتهاي صهيونيستها، حماس را محكوم و مسئول اين جنايات دانست.
ميشل سليمان رئيس جمهور لبنان، معمر قذافي رئيس جمهور ليبي، هوگو چاوز رئيس جمهور ونزوئلا، علي عبدالله صالح رئيس جمهور يمن، نيكلا ساركوزي رئيس جمهور فرانسه، رهبر گروه اخوان المسلمون مصر، رئيس جمهور سوريه، مسئول روابط خارجي اتحاديه اروپا، اتحاديه عرب، رهبر جماعت اسلامي پاكستان، دوتن از رهبران برجسته مسلمان روسيه و بسياري ديگر از شخصيتها و انديشمندان جهان عرب، اسلام و جامعه بين المللي جنايات وحشيانه رژيم صهيونيستي عليه مردم مظلوم غزه را محكوم و خواستار توقف آنها شدند.
* خبرگزاري آسوشيتدپرس: حماس شكستناپذير است
در همين حال بسياري از روزنامه ها، شبكه هاي خبري و رسانه هاي جمعي كشورهاي مختلف جهان نيز اين حمله صهيونيستي را از سال 1967 بدين سو بي سابقه دانسته و رژيم هاي عربي به خصوص مصر را شريك اصلي جنايات رژيم صهيونيستي دانستند.
خبرگزاري آسوشيتدپرس اعلام كرد، حماس شكست ناپذير است و به راحتي با بمباران هاي بي سابقهاي كه اسرائيل طي دو روز اخير انجام داده نابود نخواهد شد.
روزنامه اينديپندنت در يادداشتي نوشت، حمله اسرائيل به غزه ثابت مي كند كه تلآويو به خشونت معتاد شده است.
روزنامه گاردين نيز نوشت، حوادث غزه تكرار قتل عام "ديرياسين "، "صبرا " و " شتيلا "ست و تاريخ از آن به بي رحمي اسرائيل ياد خواهد كرد. اين روزنامه اضافه كرد، حملات اسرائيل فقط باعث قدرتمندتر شدن حماس مي شود.
روزنامه هاي مصر به نشانه همدردي با غزه سياه و سفيد چاپ شدند و وزارت خارجه مصر سفير رژيم صهيونيستي را فرا خواند. در همين حال در كشورهاي مختلف جهان نيز تظاهرات گسترده ضد صهيونيستي برگزار شد.
مردم مصر، سوريه، لبنان، مغرب، سودان، الجزاير، كويت، موريتاني، اردن، تركيه، امارات، عمان، يمن، فلسطين اشغالي، بلژيك، شيلي، آرژانتين، برزيل، ونزوئلا و ديگر كشورهاي جهان خواستار مجازات اسرائيلي ها و توقف حملات آنان شدند.
در مصر مردم با تظاهرات گسترده و شعار مرگ بر حسني مبارك خواستار توقف جنايات صهيونيست ها شدند و پرچم آمريكا و اسرائيل را آتش زدند.
قدرت حماس از 2سال قبل بيشتر شده است
شبكه الجزيره قطر با تاكيد بر افزايش قدرت دفاعي مقاومت اسلامي فلسطين از دو سال قبل از احتمال غافلگير شدن رژيم صهيونيستي توسط نسل جديد تسليحات مقاومت فلسطين گزارش داد.

وي افزود: تشييع كنندگان اين مراسم باشكوه كه با تيراندازي فلسطينيان همراه بود؛ انتقام خون شهداي آرمان فلسطين را خواستار شدند و در شعارهاي خود بر اين موضوع تاكيد كردند.
وي افزايش حملات تحريك آميز رژيم صهيونيستي عليه نوار غزه را به مثابه موج جديد حملات عليه فلسطينان خواند و افزود: پيش بيني ميشود كه اين حملات صهيونيستها و مقاومت فلسطينان تا چند روز آينده ادامه پيدا كند و ناآرامي صفت غالب اين منطقه خواهد بود.
الدحدوح با بيان اينكه اخيرا همه سخنان مسئولان دولت و ارتش رژيم صهيونيستي از جنگ قريب الوقوع عيله غزه حكايت دارند، افزود: تقريبا همه روزه سخناني مبني بر حمله خونين عيله نوار غزه به منظور سركوب جنبش مقاومت حماس و گردانهاي مقاومت از اسرائيل ميشنويم. اين در حالي است كه فلسطينيها و حماس اين مواضع را نمونهاي از جنگ رواني عليه فلسطينان ميدانند.
الدحدوح با بيان اينكه برخي ناظران احتمال آغاز جنگ جديد عليه غزه را بعيد ميدانند، گفت:اسرائيل به دنبال يك سري اهدافي سياسي است كه از جمله آن ميتوان به فشار بر جنبش حماس اشاره كرد.
وي افزود: گرچه اسرائيل فكر ميكند كه قادر به انجام هر كاري است ولي مرداني در غزه وجود دارند كه بر تغيير معادلات اعتقاد دارند.
اين گزارش حاكي است كه فلسطينان درحالي دومين سالروز حمله رژيم صهيونيستي عليه نوار غزه و ياد شهداي خود را گرامي مي دارند كه نگرانيهايي مبني بر ارتكاب حماقت جديد از سوي دشمن صهيونيستي را احساس ميكنند.
خبرنگار الجزيره با تاكيد بر اينكه قدرت دفاعي مقاومت اسلامي فلسيطين نسبت به دو سال قبل افزايش يافته است، گفت: احتمال دارد هر گونه حمله جديد اسرائيل با غافلگيريهايي از سوي مقاومت فلسطين مواجه شود.
وي با اشاره به تاريخ ننگين رژيم صهيونيستي در قتل عام و كشتار بيگناهان گفت: تجربه فلسطينيان با ارتش رژيم صهيونيستي همواره خونين بوده كه اين حملات و بمبارانها در جنگ 22 روزه به اوج خود رسيد.
فلسطينياي كه در كنار رزمندگان ايراني ميجنگيد
خبرگزاري فارس: ميان عكسهايم دلبسته عكسي از يك بسيجي با نام احمد هستم، فلسطيني بود و به عشق امام خود را به جبهههاي حق عليه باطل رسانده بود، احمد از شيعيان مخلصي بود كه سعادت ديدار با او در عمليات نصر هفت نصيبم شد.

با اينكه وي در توضيحات انتهاي مطلب دودلي خود را به جهت انتشار اين مطلب عنوان كرده اما به قول خود وي: آنان كه نا آگاهانه بلندگوي كريه استكبار ميشوند ، وفرياد زشت "نه غزه نه لبنان " را سر مي دهند، آيا مي دانند كه در كربلاي ايران غيور مرداني از فلسطين پا به پاي رزمندگان ما مي جنگيدند...
در ميان عكس هايم دلبسته يك عكس از يك بسيجي با نام احمد هستم، فلسطيني بود و به عشق امام خود را به جبهه هاي حق عليه باطل رسانده بود، احمد از شيعيان مخلصي بود كه سعادت ديدار با او در عمليات نصر هفت نصيبم شد، فارسي كم مي دانست، كلماتي را هم كه مي دانست در عشق به امام و افتخار بسيجي بودن در ركاب امام زمان خلاصه مي شد. هرگاه از امام صحبت ميكرد ، دستش بر روي قلبش جاي مي گرفت و اين نشان يك عشق واقعي بين عاشق و معشوق بود.در طول مسير طولاني كه پياده در دل خاك كردستان عراق به عمق دويست و پنجاه كيلومتر طي كرديم، بارها در كنارش راه رفتم يا نشستم تا از رايحه خوش بودن با يك بسيجي فلسطيني بهره ببرم، يادم است به او مي گفتم كه من هم آرزو دارم به فلسطين بروم، و چقدر آرزوهايمان به هم نزديك بود، احمد فلسطين را در آن زمان در جبهه هاي ما يافته بودو چه زيبا گفته اند: " شرف المكان بالمكين "، اعتبار مكان ها به انسان هايي است كه در آن زندگي مي كنند و چه زيبا مي توان اين دو وادي را در جايگاه عشق به معبود با هم مقايسه كرد، فضاهايي كه تنها با شهدا معنا مي شوند . احمد مثل بچه هاي بسيجي خودمان عاشق بود، گرچه بسيار جوان بود اما چه روشن دريافته بود كه اين عشق در جبهه هاي ما ظهور كرده است. احمد انسي عجيب با امام داشت. اي امام تو را با خدا چه عهدي بود كه از اين چنين كرامتي برخوردار شدي كه عاشقانت از دورترين مكانها به دنبال تو مي آيند، حالا كه مي انديشم ،مي بينم زمان، بستر جاري عشق است تا انسان ها را در خود به خدا برساند و حقيقت تمام آنچه در زمان حدوث مي يابد باقي است. جبهه چه در ايران يا فلسطين حرم رازبا خداست و پاسداران اين حريم شهدايند؛ شهدايي كه در آن چشم مكاشفه بر جهان غيب گشودند؛ شهدايي كه همسفران عرشي امام بودند و اكنون ميزبان اويند. هنوز نجواي حزن انگيز زيباي شعرعربي احمد در درونم طنين انداز است ، نجوايي كه با اسم امام خميني و كربلا كامل مي شد. او براي من همچون بسيجيان ديگر، سربازي بود كه قلعه عشق را فتح كرده بود. اصلا جبهه ما و فلسطين قطعه هايي از خاك كربلايند،هر كه مي خواهد كربلا را بشناسد بايد حقيقتي را كه شهداي ما دريافته بودند را دريابدكه در زمانه ما در حقيقتي به نام امام خميني (ره) جاري شده بود، يادم است احمد مي گفت هنوز امام را نديده است ،اما مطمئنم از عطر امام سرشار بودو بقايش را نيز به بقاي امامش وابسته مي ديد.
پ .ن.
1-مدت ها بود دودل بودم كه اين مطلب را در وسعت كوچك وبلاگم بگذارم يا نه، اما به نظرم رسيد آنانكه نا آگاهانه بلندگوي كريه استكبار مي شوند ، وفرياد زشت "نه غزه نه لبنان " را سر مي دهند، آيا مي دانند كه در كربلاي ايران غيور مرداني از فلسطين پا به پاي رزمندگان ما مي جنگيدند، از خدا مي خواهم اين مفهوم را كه تنها در عشق به ولايت جاري و ساري مي شود در دل آنها نيز روشن كند. هر چند دشمنان زخم خورده اين نظام سخت در تلاشند تا دلها را از عشق جدا كنند.
2- شهيد بزرگ آويني چه زيبا گفت: " من و تو مرده ايم . يادآوران در جست وجوي گمگشته خويش به اردوگاه كرخه مي روند . شعرشان اگر چه بس مغموم مي نمايد ، اما شعر مستي است . آنان را كه مي خواهند با نظر روانكاوانه در اين سرمستان ميكده عشق بنگرند هشدار باد كه مبادا نشاني از يأس در آنان بجويند . يأس از جنود شيطان است واينان وارسته اند از آن جهاني كه در سيطره شياطين است . كرخه خرابات است واينان خراباتيانند و گريه ، آبي است بر دل هاي سوخته شان . گريه اوج سرمستي است و اگر امروز روزگار فاش گفتن اسرار است ، بگذار اينان نيز فاش بگريند . امام كو كه به تماشاي رهروان خويش بنشيند ؟ "
3-گل واژه هاي اين مطلب از شهيد بزرگ آويني است.
ويژهنامه سي سالگي دفاع مقدس در خبرگزاري فارس
شخصیت مقام معظم رهبری همچون خورشیدی در میان ستارگان می درخشد
سجاياي اخلاقي چهرههاي معنوي و
تاثيرگذار در جامعه اقدامي ستودني است.به گزارش رجانيوز، قطعاً در بین بزرگان و چهره های برجسته دنیا، شخصیت مقام معظم رهبری همچون خورشیدی در میان ستارگان می درخشد، از آنجایی که ایشان رهبری امت اسلامی را بر عهده دارند، چشم و گوش جهانیان به رفتار و گفتار ايشان است، بنابراين، شيوه زندگی و شخصیت فردی ایشان برای همه می تواند جذاب باشد.
آنچه در پی می آید، سخنان معاون ارتباطات حوزوی دفتر مقام معظم رهبری، حجت الاسلام والمسلمین مروی، در نشست طلاب مدرسه علمیه شهیدین قم است که به نقل از ديدگاههاي جالب و نظرات خواندني حضرت آيتالله خامنهاي اختصاص دارد و مركز خبر حوزه آن را منتشر كرده است:
*حوزه و مسائل پیرامون آن در صدر برنامه های رهبری
مقام معظم رهبری، بصیرت و توجه عمیقی نسبت به حوزه های علمیه دارند و همواره بر جایگاه و رسالتی که بر دوش حوزه و حوزویان است تاکید داشته و مسئولیت دفاع از تشیع و اسلام ناب را بر عهده آنها می دانند، همین امر موجب می شود، معظم له هر از گاهی، دیدارهایی با حوزویان داشته باشد. البته بسیاری از این دیدارها رسانه ای نمی شود، همین امر باعث شده، طلاب و فضلای حوزه تصور کنند رهبری با حوزویان تعامل و ملاقات های کمتری دارند؛ خیر، دیدار رهبری با حوزه و حوزویان از سایر دیدارهای عمومی و مردمی کمتر نیست.
سفر رهبری به قم، آن هم با انگیزه دیدار با مراجع، علما، اساتید، طلاب و فضلای حوزه، نشان می دهد با وجود دغدغه ها، مباحث داخلی و خارجی و اشتغالات ذهنی فراوانی که برای شخص رهبری وجود دارد، اهمیت زیادی برای حوزه و جایگاه آن قائل هستند، تا جایی که همواره حوزه و مسائل پیرامون آن در صدر کارها و برنامه های آقا قرار دارد.
*عجب، ده سال از دیدار ما با حوزویان می گذرد!
در یک دیدار خصوصی، به آقا عرض کردم، آقاجان حوزویان خواستار ملاقات جنابعالی و سفر شما به شهر قم هستند، گرچه ملاقات های فراوانی در این سال ها با روحانیون داشته اید، ولی از آخرین سفر رسمی شما به این شهر 10 سال می گذرد، معظم له گفتند عجب، ده سال از دیدار ما با حوزویان در قم می گذرد!
ایشان با وجود مسائل فراوانی که در کشور و خارج از آن می گذرد، از طرح این مسئله خوشحال شده و از دیدار با حوزویان استقبال کردند و آن را پذیرفتند؛ از آن زمان تاکنون، بیش از یک ماه، ميگذرد و آقا دغدغه این سفر را داشتند و روی برنامه های آن مطالعه می کردند.
تقریباً در این چند هفته آخر، بسیاری از برنامه های رهبری به مسائل حوزه محدود شده بود و بسیاری از دیدارهای عمومی لغو شد، تا برای طرح محورهای اصلی و اساسی حوزه تامل عمیقی داشته باشند.
از آنجایی که روحانیت بخش فرهیخته و تاثیرگذار جامعه محسوب می شود، دیدار آنها با رهبر نظام اسلامی، بسیار مهم و حساس است و نتایج ارزشمندی را برای همه آحاد مردم در بر دارد.
*توجه ایشان به همه مسائل فوق العاده است
یکی از خصوصیات رهبری حضور آگاهانه، هوشیارانه و عمیق، در همه عرصه ها است در مسائل داخلی، خارجی، سیاسی، اقتصادی، نظامی و ... توجه ایشان به همه مسائل فوق العاده است.
این که گفته می شود، فلان قضیه اتفاق افتاد و رهبری خبر نداشتند یا به ایشان نگفتند و در جریان نبودند، کذب محض است، زیرا معظم له نسبت به همه موضوعات و مباحث اطلاع و اشراف کامل دارند.
این گونه نیست که کسی بخواهد به معظم له خط بدهد، یا القایی بکند، برای ایشان جلسه ای بگذارد و یا تعیین تکلیف کند، خیر، آقا از درایت و تدبیر فوق العاده ای برخوردار هستند.
*آقا با کسی رودربایستی ندارد
در این موارد باید اعتماد صد در صدی به رهبری و تصمیمات ایشان داشت، ما به ایمان، تقوا، هوشمندی، باهوشی، کیاست و سیاستمداری آقا حقیقتاً ایمان داریم و توجیه هم نمی کنیم چون آقا از شجاعت و شهامت کاملی برخودار هستند و با هیچ کس رودربایستی ندارند.
*حتماً در اتاق صندلی باشد!
در همین سفر قم، ایشان از همه برنامه های سفرشان مطلع بودند و در جریان کامل ملاقات ها، دیدارها و ... قرار داشتند، اینکه با چه کسی، چه زمانی و در کجا ملاقات دارند، حتی در بسیاری از جزئیات نظر می دهند و نظرشان هم اعمال می شود. به عنوان مثال، ایشان افرادی که قادر به نشستن روی زمین نبودند را نام برده و تاکید داشتند حتما در اتاق صندلی باشد، بعداً فرمودند عده ای هم روی پتو می نشینند.
معظم له، به رفت و آمدهایی که وجود دارد کاملاً نظارت دارند و از هرچه در مجموعه ایشان می گذرد مطلع هستند. ایشان رهبر این نظام و انقلاب هستند، نباید توقع داشت که از منظر و زوایای کوچکی که ما به قضایا نگاه می کنیم نگاه کنند و تصمیم بگیرند، خیر، نگاه رهبری، نگاه وسیعی است، محدود و جناحی نیست.
*آقای مروی برای این جریان چه می کنید؟
در دیدار روز پنجشنبه گذشته با آقا، ایشان تاکید کردند: «در سفر قم به مسئولین بگویید حتماً، تبلیغات سفر غلو آمیز نباشد، تعریضی به علما، بزرگان و دیگران نباشد، تعریف ها بی جا نباشد؛ من می خواهم با طلبه ها صحبت کنم و با روحانیون حرف دارم. یکی از دغدغه های من در سفر به قم، که ذهن مرا مشغول کرده این است که مبادا این آقایون(محافظان) زمانی که علما و بزرگان برای دیدار می آیند، چون آنها را نمی شناسند به آنها بی احترامی کنند. من این دغدغه را دارم، آقای مروی برای این جریان چه می کنید؟ برنامه ریزی کنید،تدبیر کنید، مبادا به کسی توهین یا بی احترامی شود، باید احترام و عزت در دیدار ها حفظ شود».
* مراجع حقیقتاً رهبری را دوست دارند
من با همه مراجع ارتباط دارم و بارها خدمت آنها رسیده ام، همه از آقا تعریف، تمجید و تجلیل می کنند و رهبری را حقیقتا دوست دارند.
سفر رهبری رحمت و رأفت است، سفری است که هر کسی باید خود را مخاطب آن بداند و نسبت به منویات ایشان دقت داشته باشد.
معظم له نسبت به آحاد مردم متواضع و فروتن هستند و احترام به مردم را ضروری می دانند.
*آقای مروی، اینها آیت الله هستند!
یادم نمی رود روزی لیستی به آقا دادم که در آن نام تعدادی از بزرگان درج بود و نوشته بودم آقای فلانی و فلانی و... و از آنجایی که این دست نوشته داخلی بود و رسانه ای هم نمی شد، توجهی نداشتم. ایشان زمانی که لیست را دیدند فرمودند:« آقای مروی اینها آیت الله هستند، شما لیستتان را اصلاح کنید ،حتی اگر این یاداشت را پاره می کنید و دور می ریزید، نباید این گونه بنویسید، عادت کنید عناوین افراد را درست بنویسید».
برخی افراد قبل و بعد از انقلاب خیلی رهبری را آزار دادند، ولی هرگز از آنها کینه ای به دل نگرفته و در مدت 20 سال که ایشان را همراهی می کنم، یک بار نشد بشنوم درباره کسی بد بگویند، البته خاطرات را نقل می کنند و می گویند: «انسان خوبی بود ولی تشخیص نمی داد».
*حوزه جهش و تحول دیگری می یابد
این روزهای آخر، همه فکر و ذکر آقا، مسئله حوزه و سفر به قم بود و تامل عمیقی بر مسائل اساسی و مهم حوزه داشتند، البته با اشرافی که به مسائل جهانی و نقشه های دشمنان دارند و جایگاهی که برای حوزه قائل هستند، قطعا در دیدار با حوزویان مباحث مهمی را مطرح می کنند و حوزه بعد از این سفر، جهش و تحول دیگری می یابد.
گرچه حوزه های علمیه همچون رودی متلاطم، متحرک و پرخروش در حال جریان است، ولی به طور قطع بیانات گوهر بار ایشان برای حوزه و حوزویان راهگشا، مفید و موثر خواهد بود و حرکت حوزه را پر شتاب تر و جهت گیری آن را دقیق تر و بهتر می کند.
*لطافت در عین اقتدار
ایشان حقیقتاً انسان لطیفی است، البته در دفاع از اسلام، انقلاب و ارزش ها و اصول نظام و امام راحل با هیچ کس تعارُف و شوخی ندارد، ذره ای لرزش در دل رهبری وجود ندارد، در حملات آمریکا به افغانستان و عراق، یک روز هم درس را تعطیل نکردند، خداوند آرامشی به ایشان داده که در این تحولات و اشتغالات فکری، همچنان درس می دهند، آن هم در شرایطی که ایشان رهبر و مسئول نظام است.
*خُوشُ و بِش طلبگی در اوج اغتشاش
تیرماه سال 78 ایامی که آشوب گران هر شب به خیابان ها می ریختند و شلوغ کردند، همان شب ها تعدادی از طلاب حوزه علمیه قم آمده بودند تا با آقا دیدار کند، خودشان می گفتند در این اوضاع و شرایط امکان ندارد ایشان ما را بپذیرد، ولی آقا 45 دقیقه با آنها جلسه و خوش و بش طلبگی داشتند، انگار نه انگار که در برخی خیابان های اطراف آشوب است.
* این آقا اگر به من سیلی می زد، قابل تحمل تر بود!
با آقا رفته بودیم کوه پیمایی،تعدادی از پاسداران با لباس شخصی جلوتر حرکت می کردند، فردی از روبرو می آمد، یکی از پاسدارها مسیر او را عوض کرد و او را از مسیر دیگری راهنمایی کرد، آقا که این صحنه را دیدند به آن پاسدار گفتند: چرا راهش را کج کردید؟ پاسدار جواب داد: ببخشید،ایشان پاسخ دادند،« این بخشیدن ها تا کی باید ادامه داشته باشد و با ناراحتی فراوان گفتند: تا کی باید ببخشم حد یَقِف این بخشیدن ها کجاست؟ اگر این آقا می آمد و یک سیلی به من می زد، برای من قابل تحمل تر بود تا این که راهش را کج کردی».
کسی که طرفدار ولایت فقیه است، نباید برای رهبری دشمن درست کند، دشمن ساختن برای رهبر آسان است و ظرف یک شب می توان دشمن تراشی کرد، ولی دوست ولایتی مهم است که باید یکی یکی درست کرد. طرفدار ولایت فقیه باید کسی باشد که روز به روز بر طرفداران او بیافزاید نه این که دوستداران ایشان را کم کند.
مراجع احترام و حرمت دارند، اگر واقعا طرفدار ولایت فقیه هستیم باید رهبری را الگو قرار دهیم که ایشان هیچ وقت اسائه ادبی به هیچ یک از مراجع نداشته و ندارند.
*تا آزاد نشود خوابم نمی برد!
در یکی از سفر ها جوانی در میان جمعیت اهانت هایی کرد که پاسداران او را گرفتند و بردند، شب آقا طبق برنامه برای استراحت رفتند، ولی چند لحظه بعد برگشتند و گفتند:« آن جوانی که پاسداران در میان جمعیت گرفتند چه شد؟ ببینید کیست. اگر گروهکی است و با نظام مشکل دارد و پرونده دار است که هیچ، مامورین وظیفه خود را انجام دهند، ولی اگر بخاطر من و بر هم زدن سخنرانی من او را گرفته و زندانی کرده اند، به پاسدارها بگوید همین امشب آزادش کنند که تا آزاد نشود، خوابم نمی برد».
*زندان کهریزک جای این تیپ آدمها نیست!
معظمله در ایام فتنه قبل از حادثه کهریزک تاکید کرده بودند، « زندان کهریزک برای قاچاقچیان، مواد مخدری ها و اراذل و اوباش است، مبادا کسانی که در اغتشاشات دستگیر شدند را به آنجا ببرند، آنجا جای آنها نیست، تیپ این آدمها با کسانی که در کهریزک هستند فرق می کند. اگر جا دارند در زندان های دیگر والا آنجا نبرند و آزادشان کنند». متاسفانه برخی مسئولین به این دستور آقا عمل نکردند و حوادث تلخی بهوجود آمد.
شهرك سازي رژيم صهيونيستي
رژيم صهيونيستي در 40سال گذشته برخلاف قطعنامههاي بينالمللي و طرح و نقشههاي صلح، با كوچ اجباري فلسطينيان ساكن كرانهي باختري به ويژه پيرامون قدس، ي 190شهرك در اين منطقه ساخته و نزديك به 400هزار صهيونيست را در آنها، جا داده است.
مطابق تازهترين گزارش سازمان آمار مركزي رژيم صهيونيستي ، روند شهرك سازي و اسكان يهوديان در كرانهي باختري در سال 2007ميلادي ي ي/ييدرصد نسبت به سال پيش از آن، افزايش داشته است.
"ديويد بن گوريون " اولين نخستوزير رژيم صهيونيستي پس از اشغال بخشهاي گستردهيي از سرزمين فلسطين در سال ي 1948ميلادي و آواره كردن هزاران فلسطيني گفته است: " اسراييل نيازمند جمعيت بيشتر است ".
با توجه به نقش برجستهي بن گوريون در پيدايش و بقاي رژيم اشغالگر قدس، ايدهها و برنامههاي او نقش محوري در هدايت سياستهاي كلان اين رژيم و طرح هاي مقامهاي تلاويو براي يهودي ساختن سرزمين فلسطين داشته و دارد.
اقدام نخست وزيران پس از او از جمله "ايهود اولمرت " و "آريل شارون " در كشاندن مهاجران يهودي از نقاط مختلف جهان به فلسطين، ساختن شهركهاي جديد، آماده كردن واحدهاي مسكوني و تسهيلات رفاهي و آموزشي براي آنان، كوچاندن فلسطينيها و جلوگيري از بازگشت پناهندگان در چارچوب ايده و طرح افزايش جمعيت يهوديان در فلسطين، ميگنجد.
اولمرت و ديگر گردانندگان رژيم صهيونيستي همواره معتقد به تقويت جمعيت و توان نظامي تل آويو و نمايش آن در نشستها، جنگها و درگيريهاي اين رژيم با اعراب بوده و هستند تا از اين راه، رقيب دچار شكست شود و هدف رژيم صهيونيستي و منافع آن تحقق يابد.
صهيونيستها در رويارويي با فلسطينيان نيز همواره اعتقاد به لزوم برتري جمعيتي خود داشتهاند و به همين دليل صدها هزار يهودي را به فلسطين انتقال دادهاند و ميليونها فلسطيني را آواره و سرگردان كردهاند.با توجه به جايگاه راهبردي شهرك سازي در سياست هاي اشغالگرانه صهيونيسم لازم است تا فعاليت هاي شهرك سازي رژيم صهيونيستي در اراضي اشغالي فلسطين مورد تحليل و بررسي قرار گيرد كه در اين مقاله سعي شده به امر يعني شهرك سازي و اسكان صهيونيست ها در مناطق فلسطيني پرداخته شود .
*الف)فلسفه و خاستگاه فكري شهرك سازي از منظر صهيونيسم
به طور كلي، شهرك سازي و اسكان يهوديان در فلسطين بازتاب تفكر راهبردي صهيونيسم است كه با بيرون كردن فلسطينيان به بهانه هاي گوناگون و ادعاهاي دروغين ديني و تاريخي، ترويج شعار "سرزمين بدون ملت براي ملت بدون سرزمين " و جمع كردن شمار زيادي از يهوديان پراكنده در سراسر جهان و جايگزين كردن آنها به جاي عرب ها صورت مي پذيرد ؛ البته هدف نهايي از اين اقدامات برپا كردن يك كشور يهودي در منطقه عربي است و از آنجايي كه فلسطين از موقعيتي استراتژيك در اين منطقه بهره مند است، به طور مشخص اين سرزمين انتخاب شده است.
زمان ظهور انديشه اسكان يهوديان در فلسطين با پيدايش جنبش اصلاحات ديني مارتين لوتر در اروپا پيوند خورده است ؛ به گونه اي كه طرفداران فرقه جديد پروتستان شروع به ترويج اين عقيده كردند كه قوم يهود جزئي از بافت تمدني غرب نيستند تا هر حقوق و وظايفي كه غربي ها دارند، يهوديان نيز داشته باشند. به نظر هواداران مكتب پروتستانيزم تنها يهوديان قوم برگزيده خدا هستند و سرزمين مقدس آنها فلسطين است كه بايد بدان بازگردند و اولين گامي كه در اين زمينه برداشته شد، اقدام نام اوليگر پولي تاجر دانماركي بود. وي در سال 1695 ميلادي طرح اسكان يهوديان را آماده و به پادشاهان وقت اروپا ارائه داد. در سال 1799 ميلادي ناپلئون بناپارت، امپراتور فرانسه، اولين كسي بود كه تأسيس كشور يهود در فلسطين را طي لشكركشي (معروف اش) به مصر و سوريه پيشنهاد داد. اروپا با اهداف استعماري خود مبني بر تجزيه و تقسيم مناطق تحت كنترل دولت عثماني كه اروپاييان از آن به عنوان "مسئله مشرق زمين " ياد مي كردند، در صدد بهره برداري از جو حاكم سياسي به سود خود بود ؛ لذا از قرن نوزدهم فعاليت هاي تبليغاتي كه خاستگاه شان اروپا بود، در راستاي طرح اسكان يهوديان شدت گرفت. مسؤوليت اين تبليغات را چند تن از رهبران يهودي و غيريهودي برعهده گرفتند. از جمله افرادي كه به اين امر مبادرت ورزيدند، لرد شاتسبوري بود كه به حل مسئله مشرق زمين از طريق استعمار فلسطين توسط يهوديان با كمك ابرقدرتها روي آورد. لرد پالمرستون (1784- 1856) نيز كه چنين مناصب سياسي از جمله وزارت امورخارجه و سپس نخست وزيري انگلستان را در آن زمان عهده دار شد، همزمان با تأسيس اولين كنسولگري در بيت المقدس در سال 1838 دستور پشتيباني رسمي از يهوديان ساكن فلسطين را ابلاغ كرد. وي از سفير انگلستان در قسطنطنيه خواست كه پادشاه عثماني را راضي سازد تا به يهوديان اجازه مهاجرت به فلسطين را بدهد.
جنبش صهيونيسم پس از آنكه در نيمه دوم قرن نوزدهم به عنوان يك جنبش سياسي و علمي كار خود را آغاز كرد، تلاش خود را صرف حاكميت بر فلسطين متمركز كرد. از چهره هاي فعال اين جنبش مي توان به لورنس اوليفنت (1820- 1888) از اعضاي مجلس قانونگذاري بريتانيا و عضو هيات ديپلماتيك انگلستان در فلسطين اشاره كرد. او عقيده داشت يهوديان با سكونت در فلسطين بايد از تمدن غرب جدا شوند. ضمن اينكه ورود يهوديان به فلسطين به منزله عاملي نجات بخش براي دولت عثماني بود تا بتواند از زير بار مشكلات اقتصادي قامت راست كند ؛ زيرا يهوديان در امور اقتصادي از هوش و ذكاوت بالايي برخوردار بودند. اوليفنت با اين ديدگاه در سال 1880 كتابي تحت عنوان سرزمين گلعاد منتشر كرد. او در اين كتاب ساخت شهركي يهودي نشين در غرب اردن (شمال بحرالميت) را پيشنهاد كرد ؛ البته بر اساس اعتقاد اوليفنت بايد اين شهرك تحت كنترل و حاكميت عثماني ها و حمايت انگليسي ها قرار مي گرفت. نويسنده كتاب سرزمين گلعاد در ادامه بر ضرورت حمايت از حضور استعماري يهوديان در فلسطين تاكيد داشت و معتقد بود كه اين كار را بايد از طريق ايجاد شهرك هاي صهيونيست نشين جديد و نيز كمك به ساكنان شهرك هاي احداث شده امكان پذير است.
به جز لورنس اوليفانت تعداد بسياري از رهبران يهود در قرن نوزدهم ميلادي در راستاي طرح هاي شهرك سازي و اسكان يهوديان در فلسطين تلاش كردند. به عنوان مثال مونتفيوري (1784- 1885) كوشيد تا 200 روستاي حاشيه الخليل را به مدت 50 سال در برابر واگذاري 10درصد - 20درصد توليد محصولات آنها اجاره كند ؛ اما اين دسيسه وي با ممانعت حاكم وقت شام روبرو شد و نتيجه اي به دنبال نداشت. مونتفيوري بعد از اين ناكامي به پادشاه دولت عثماني روي آورد تا موافقت او را جهت خريد چند قطعه زمين نزديك بيت المقدس و يافا و اسكان گروهي از خانواده هاي يهودي در اين زمين ها به دست آورد ؛ ولي با وجود كسب موافقت، موفق به اجراي طرحش نشد.
وليام هيشرنيز تلاش زيادي در جمع آوري و ارسال كمك هاي مالي به گروه هاي صهيونيستي براي تشويق شهرك سازي در فلسطين با كمك انگلستان انجام داد. اتحاديه جهاني صهيونيسم موسوم به آليانس كه در سال 1860 تأسيس شد، 2340000 دونم زمين را به مدت 99 سال اجاره كرد كه در اين مساحت با حمايت بارون روچيلد يك آموزشگاه كشاورزي را به منظور آموزش كشاورزي به يهوديان (و كار در اين زمينها) احداث كرد.
در سال 1878 گروهي از يهوديان اقدام به خريد 3375 متر مربع از اراضي روستاي ملبس را خريداري نمودند و آنها را به نام سلومون اتريشي نامگذاري كردند. اين چنين بود كه اقدامات يهوديان در جهت دست اندازي براراضي فلسطينيان تا سال 1881ادامه يافت يعني همان سالي كه به اعتقاد "والتر لاكور " مورخ يهودي، تاريخ رسمي آغاز اسكان مهاجران يهودي در فلسطين است. حدود 3000 هزار يهودي از اقصي نقاط اروپاي شرقي به فلسطين مهاجرت كردند و طي برهه اي از سال هاي 1882 تا 1884 توانستند چند شهرك صهيونيست نشين را احداث كنند. بعد از آن دست اندازي به اراضي فلسطيني به شكل هاي گوناگون مثل: خريد يا اجاره بلند مدت ادامه يافت. در اين بين برخي موسسات يهودي نيز براي تصاحب اراضي فلسطيني شكل گرفت كه از آن جمله مي توان به موارد ذيل اشاره كرد:
1ـ موسسه پيكا كه موسس آن روچيلد بود
2 ـ آژانس بين المللي يهود كه به دنبال اولين كنفرانس بين المللي صهيونيسم در سال 1897 تشكيل شد.
3ـ صندوق ملي يهوديان "كارن كايمت "
4ـ صندوق يهودي تاسيس "كارن هايسود "
5ـ شركت انگليسي فلسطيني
*ب)روند تاريخي مراحل شهرك سازي صهيونيسم دراراضي فلسطيني:
شروع فعاليت اين سازمان ها و موسسات به بعد از جنگ جهاني اول باز مي گردد به ويژه بعد از آنكه سازمان جهاني صهيونيسم [با تلاش خود] توانست باعث انتشار بيانيه مشهور بالفور در سال 1917 شود كه مبتني بر تشكيل يك ميهن قومي براي يهوديان در فلسطين و قيموميت انگليس بر اين كشور بود. ضمنا اقدامات دولت انگليسي حاكم بر فلسطين نقش موثري در كمك به يهوديان براي سيطره بر اراضي فلسطينيان داشت كه از جمله آن اقدامات مي توان به تبديل زمينهاي دولتي به زمينهاي غير دولتي و وضع قوانيني اشاره كرد كه مربوط به املاك و مستغلاتي با صاحبان غايب بود. صهيونيست ها به وسيله اينگونه تبصره ها و قوانين حدود207000متر مربع زمين را بعد از تشكيل كشور اسراييل به چنگ آوردند. موسسات يهودي فعال در زمينه خريد زمين، خواستار اين بودند كه اراضي اشغال شده درمناطقي دور از هم قرار داشته باشند تا امكان توسيع كشور يهود تسهيل شود.
ساخت شهرك هاي صهيونيست نشين تا اواخر قرن 19شكل منسجمي نداشتند تا اينكه در سال 1878 گروهي از يهوديان ساكن قدس اقدام به تاسيس شهرك بتاح تكفا نمودند. در سال 1882 سه شهرك صهيونيست نشين ديگر نيز به نام هاي ريشون ليتسيون، زخرون يعقوب و روش يبنا احداث شدند و به دنبال آن 2 شهرك ديگر موسوم به هماليه و اورون در سال 1883تاسيس گشت. شهرك جديرا در سال1884و شهرك رهوبوت و مشمار هارون نيز بنا شدند.
بعد از تشكيل دومين كنگره بين المللي صهيونيسم در سال 1898، قانوني به تصويب اين كنگره رسيد كه تمامي مسائل مربوط به امور شهرك سازي به سازمان جهاني صهيونيسم سپرده شد.
سازمان مذكور در حالي مسئوليت شهرك سازي را به عهده گرفت كه تعداد شهركهاي زراعي صهيونيستي به 22 مورد و اراضي وابسته آن نيز 200 هزار دونم بود كه بعد از پايان جنگ جهاني اول اين رقم به 418000 دونم افزايش يافت.از اين زمان به بعد پروسه جديدي در روند شهرك سازي يهوديان در فلسطين آغاز شد به طوري كه تمام تلاش هاي كنگره هاي بين المللي صهيونيسم از كنگره اول گرفته تا به بعد در راستاي عملي كردن برنامه ها و اصولي بود كه در سال 1897، در اولين كنگره صهيونيسم در بال سوئيس به تصويب رسيده بود. اين برنامه ها متضمن موضوعات ذيل مي باشد :
* تلاش در جهت استعمار فلسطين از طريق كارگران يهودي دو بخش كشاورزي و صنعت كه بايد بر اساس چارچوب هاي مناسب صورت گيرد.
*تقويت گرايش هاي يهودي و افزايش آگاهي قومي يهود
*اتخاذ تدابير لازم جهت جلب موافقت ديگران ؛ اين اقدام در نوع خود يك ضرورت براي تحقق اهداف صهيونيسم به شمار مي رود
دست اندازي به زمين هاي فلسطينيان بنيان و پايه فلسفه اي است كه صهيونيسم جهاني از زمان ظهور انديشه اسكان يهوديان در فلسطين و همچنين تشكيل اسرائيل بر اساس آن عمل مي كند.
عمليات اشغالگري با تغيير در بافت جمعيتي همراه بود. هر گاه بخشي از اراضي فلسطيني به اشغال صهيونيست ها در مي آمد، يهوديان از اقصي نقاط عالم به منطقه اشغال شده منتقل مي شدند تا اينكه جايگزين ساكنان فلسطيني منطقه شوند.
فلسطين شاهد 5 موج مهاجرت يهوديان بود كه به دنبال بحران هاي مستمر سياسي (اواخر قرن 19 تا زمان جنگ جهاني دوم) صورت گرفت.
موج اول بين سال هاي 1882 ـ 1903 بود كه مهاجرت 10000 يهودي روسي را به همراه داشت. دليل اين مهاجرت نيز فرار از عواقب ترور تزار روس و رنج هايي بود كه يهوديان در اين كشور متحمل مي شدند.
بين سال هاي 1904 ـ 1918 موج دوم مهاجرت يهوديان به فلسطين به وقوع پيوست كه طي آن تعداد 85000 يهودي به اين كشور مهاجرت كردند.
موج سوم در سال هاي 1919 ـ 1923 يعني بعد از انقلاب بلشويك ها در روسيه به وقوع پيوست كه طي آن 35000 نفر به فلسطين مهاجرت كردند.
سپس موج چهارم در بين سال هاي 1924 ـ 1932 فرا رسيد كه طي آن 62000 مهاجر يهودي به دنبال اقدام آمريكا در تصويب قانوني كه مهاجرت به اين كشور را محدود مي كرد، راهي فلسطين شدند.
موج پنجم ميان سال هاي 1933 تا 1938 امتداد داشت كه طي آن عدد مهاجرين به 164 هزار نفر رسيد كه متعاقب اخراج يهوديان از اردوگاه هاي محل سكونت شان بود. به موازات دوره موج پنجم، مهاجرت مخفيانه يهوديان شرقي يا همان سفارديم ها از يمن، اتيوپي، شمال آفريقا، تركيه و ايران در دهه 40 آغاز شد. مخفيانه بودن اين امر به خاطر محدوديتي بود كه انگليسي ها ـ براي نزديك شدن هر چه بيشتر به عرب ها ـ در زمينه مهاجرت يهوديان اعمال كرده بودند و استمداد از آنها در خلال جنگ جهاني دوم صورت پذيرفت.
تا سال 1948مجموع مهاجرين يهودي به 650000 نفر مي رسيد. بعد از تشكيل "اسرائيل " مقامات صهيونيستي شروع به تشويق يهوديان براي مهاجرت به فلسطين كردند و براي تحقق اين هدف نيز قوانيني چند وضع كردند كه باعث تشويق مهاجران يهودي مي شد. از جمله اين قوانين مي توان به قانون بازگشت (1950)، قانون اعطاي تابعيت اسرائيلي به يهوديان (1952) و غيره اشاره كرد كه در نهايت به افزايش تعداد مهاجران يهودي در سال هاي 1948 تا 1967 شد.
شهرك سازي در فلسطين چهار مرحله را پشت سر گذاشته است و در حال حاضر ما در مرحله پنجم و آخرين مرحله از شهرك سازي هستيم.
* مرحله اول پس از شكست محمد علي پاشا و برگزاري كنفرانس لندن در سال 1840م آغاز و تا سال 1882م ادامه يافت. اولين تلاش هاي يهوديان جهت شهرك سازي در اين دوره صورت گرفت ؛ اما اين اقدامات به دليل عدم تمايل يهوديان براي مهاجرت به فلسطين با شكست مواجه شود و ثمره اي در بر نداشت و از فعال ترين چهره هاي صهيونيست ها در اين دوره مي توان به لورد شافتسبوري، لورد بالمرستون و مونتيفوري اشاره كرد.
*مرحله دوم از سال 1882 آغاز و تا سال 1920 يعني اوايل سلطه انگليس بر فلسطين ادامه يافت. در اين مرحله اقدامات شهرك سازي رسما آغاز شد. موج هاي اول و دوم مهاجرت يهوديان به فلسطين به ويژه از اروپاي شرقي و روسيه در اين مرحله صورت پذيرفت. از ويژگي هاي بارز اين مرحله برپايي كنفرانس هاي جهاني صهيونيسم است كه در نهايت تأسيس سازمان جهاني صهيونيسم را به دنبال داشت. لورنس اوليفانت، وروچيلد و هرتزل از چهره هاي برجسته اين دوره مي باشند.
*مرحله سوم كه طي آن فلسطين تحت قيوميت انگليس قرار گرفت،موج مهاجرت يهوديان افزايش يافت ؛ به طوري كه موج سوم، چهارم و پنجم مهاجرت يهوديان به خاك فلسطين آغاز شد و يهوديان به شكل گسترده اي دست به تصاحب و تصرف اراضي فلسطين زدند.
*مرحله چهارم همزمان با اعلام شكل گيري "اسرائيل " آغاز شد كه تا سال 1967م ادامه يافت و صهيونيست ها توانستند بخش عظيمي از اراضي فلسطين را تحت نفوذ خود درآورند و يهوديان گسيل شده به فلسطين را گرد هم آورند.
تشكيل رژيم صهيونيستي در 77درصد از مساحت خاك فلسطين در سال 1948م نتيجه تلاش هاي صهيونيست ها با حمايت نيروي استعمارگر كه عامل پشت پرده محسوب مي شدند، بود و اين امر اين امكان را براي صهيونيست ها فراهم كرد تا بعد از مدت ها درگيري و كشتار و تخريب شهرها و روستاها، به بيرون راندن فلسطينيان از سرزمينشان اقدام كنند و آنها به صورت آوارگاني پناهنده در كشورهاي عرب همسايه خود و در اردوگاه هايي كه فاقد امكانات اوليه زندگي بودند، به سر برند. علي رغم صدور قطعنامه هاي بين المللي كه بر لزوم بازگشت آوارگان فلسطيني به سرزمينشان تاكيد دارد، روز به روز مهاجرت يهوديان بيشتر مي شود و يهوديان از سر تا سر عالم به فلسطين مهاجرت مي كنند. اين امر همچنان تا جنگ ژوئن 1976 ادامه يافت. از مهمترين نتايج سلطه همه جانبه رژيم صهيونيست بر اراضي فلسطين پس از تصاحب كرانه باختري تصرف قدس و نوار غزه است كه فرصت مناسبي براي ادامه برنامه هاي صهيونيستي در جهت يهودي سازي فلسطين است.
*ما معتقد هستيم كه قرن نوزدهم آغاز مرحله پنجم جهت شهرك سازي در فلسطين به شمار مي رود و اين امر تا امروز نيز همچنان ادامه دارد و اين امر، نتيجه سلطه همه جانبه رژيم صهيونيستي بر اراضي فلسطين است.
*ج)اهميت سياسي - امنيتي شهرك سازي در استراتژي اشغالگري صهيونيسم :
در پرتو بررسي نحوه تقسيم بندي جغرافيايي شهرك هاي يهودي نشين كرانه باختري و نوار غزه مشخص مي شود كه صهيونيسم بر اساس برنامه اي حساب شده و سنجيده دست به احداث آنها زده است و قبل از اينكه به اين اقدام همت گمارد مسائل زير را بررسي كرده است:
1 ـمصادره و اشغال تدريجي مناطق فلسطيني با هدف تخليه فلسطينيان از اين مكان ها
2 ـ تجزيه و هضم مناطق فلسطيني در شهرك هاي صهيونيست نشين با هدف ازبين بردن مرزها ي تعيين شده در توافقات
3- توسعه شهرك سازي در مناطق فلسيني كرانه باختري و نوار غزه در جهت يهودي سازي فلسطين
4 ـ ايجاد تغييرات در بافت جغرافيايي اراضي فلسطيني جهت بهبود و افزايش برتري موقعيت استراتژيك مناطق صهيونيست نشين
5-تغير بافت جمعيتي در مناطق فلسطيني به منظور برتري جمعيتي يهوديان
6ـگسترش شهرك هاي صهيونيستي در مناطق فلسطيني به منظور مصادره منابع آبي، زراعي و كشاورزي فلسطيني جهت كاهش درآمد فلسطينيان و توسعه اقتصادي صهيونيست نشين ها
7ـ ايجاد جبهه اي از شهرك هاي صهيونيست نشين در اراضي فلسطيني جهت جلوگيري و كنترل اقدامات و فعاليت هاي مبارزاتي فلسطينيان
8-تجزيه اراضي فلسطيني و قطع ارتباط مناطق فلسطيني با يكديگر
9 ـ جدا سازي شمال كرانه باختري از جنوب آن و كنترل رفت و آمد فلسطينيان بين شمال كرانه باختري و جنوب آن
رژيم صهيونيستي قبل از احداث اين شهرك ها مناطقي را كه قصد داشت در آنها اقدام به شهرك سازي كند كاملا از نظر شرايط آب و هوايي، نوع خاك، منابع آبي، گياهان طبيعي، حيات حيوانات و وضعيت كشاورزي كاملا مي سنجيد.
اين رژيم همچنين اين شهرك ها را به نوعي تحت حمايت قرار مي داد. به گونه اي كه سران تل آويو در تاريخ 13/12/1996 دستور دادند كه بايد شهرك هاي صهيونيست نشين به مناطق با اهميت ملي مبدل شوند. اين اقدام سران تل آويو بيانگر اهميت سياسي و امنيتي اين شهرك ها است.
عده اي از صهيونيست ها شهرك ها را فاقد اهميت امنيتي مي دانند با اين ادعا كه اين شهرك ها نمي توانند پايان دهنده جنگ و درگيري باشند؛ چرا كه اين ارتش است كه به جنگ پايان مي دهد. در اين ميان عده اي نيز بر اهميت امنيتي اين شهرك ها تأكيد مي كنند و بر اين باور هستند كه شهرك نشينان به هنگام وقوع جنگ مجبور مي شوند از خانه و كاشانه شان دفاع كنند و فارغ از اين مسئله شمار زيادي از ساكنان شهرك هاي صهيونيست نشين فارغ التحصيلان يگان هاي ويژه يا ارتش هستند. صاحبان اين تفكر بر اين باورند كه نبايد به بسيج عمومي و هشدار سريع تكيه كرد، بلكه بايد يك جبهه اي از شهرك هاي يهودي را جهت جلوگيري از هر گونه حمله فلسطينيان ايجاد كرد.
اين اقدام در حالي صورت مي گيرد كه بسياري از صهيونيست ها درباره اهميت سياسي شهرك ها اتفاق نظر دارند، زيرا كه اين شهرك ها در تثبيت واقعيت موجود نقش بسزايي دارند و همچنين اين شهرك هاي مي توانند در تغيير مرزها در مذاكرات آتي نقش مؤثري ايفا كنند.
اما نقش عمده اي كه اين شهرك ها ايفا مي كنند جداسازي مناطق فلسطيني از يكديگر و جلوگيري از ارتباط جغرافيايي آنها و و ممانعت از شكل گيري يك كشور مستقل فلسطيني در آينده است.
هر چند كه نگاه صهيونيست ها نسبت به اهميت شهرك هاي صهيونيستي فرق دارد و هر چند كه مي دانيم در اثر پيشرفت فناوري تسليحاتي كاخ نظريه مرزهاي امن نزد آنان فرو ريخته است، اما از منظر اسرائيل شهرك ها اهميت سياسي و امنيتي خود را از دست نخواهد داد؛ چرا كه درگيري هاي فلسطينيان با رژيم صهيونيستي بر سر سرزمين و موجوديت است و به همين خاطر اين شهرك ها نقش عملي و كاربردي در سلطه بر سرزمين ما و مقدسات ما ايفا مي كنند و به همين خاطر ايده شهرك سازي در اذهان سردمداران تل آويو جوانه زد و اين بررسي ها و مطالعات سنجده و برنامه ريزي شده بدان خاطر بود تا اين شهرك ها نقش روزمره خود را در تجزيه اراضي فلسطين و قطع ارتباط آنها ايفا كنند و اين امر باعث شده تا تجاوزهاي شهرك نشينان نسبت به شهروندان فلسطيني افزايش يابد و ايست هاي بازرسي در طول راه هاي اصلي و نزديك به شهرك ها گواهي بر اين مدعاست.
*د)تاكتيك هاي صهيونيسي براي توسعه شهرك سازي در فلسطين اشغالي :
1)ساخت ديوار امنيتي حايل :
"ديوار امنيتي حايل " حلقه اي جديد از رشته تجاوزات اشغالگران صهيونيست به مردم فلسطين به شمار مي رود كه مشكلات آنان را بغرنج تر و قساوت محاصره را دو چندان مي سازد و تأثيري منفي بر زندگي روزمره صدها هزار تن از فلسطينيان بر جاي مي گذارد و آنها را به اسرايي در محلات و مجتمعهاي پراكنده بدل مي سازد كه خروج و ورودشان منوط به اخذ مجوز از سازمانهاي امنيتي صهيونيستها خواهد بود. البته تمامي اين اقدامات يعني تخريب املاك و مزارع و خشكاندن كشتزارها و قطع درختان بارور و غيره در واقع پيش زمينه مصادره زمينها و آواره ساختن ساكنان آنهاست. كابينه تروريستي شارون نخستين مرحله از ساخت حصار موسوم به "ديوار حايل امنيتي " را به پايان رساند و اينك براي رژيم صهيونيستي براي اتمام مراحل باقيمانده ساخت "ديوار حايل "شديداً به تكاپو افتاده و در اين رهگذر براي توسعه سهرك هاي صهيونيست نشين و همچنين محافظت از امنيت شهرها و شهركهاي صهيونيست نشين در برابر رخنه و حملات مجاهدان و شهادت طلبان را دست آويز قرار داده است. به همين علت ماشين جنگي و ابزارهاي سركوبگر رژيم صهيونيستي در چارچوب جنگي تجاوزگرانه عليه سرزمين و مردم فلسطين و با هدف كوچاندن و آواره كردن آنان، به جان آن دسته از روستاهاي فلسطيني كه ديوار مزبور از آن مي گذرد، افتاد و شروع به تخريب آنها مي كند تا دگربار طرحهاي شوم و پليد مصادره و يهودي سازي زمينها، در رأس اولويتهاي اجرايي اين رژيم درآيد و باقيمانده كرانه باختري را به مجموعه هايي مجزا از هم تبديل كند و بدين وسيله مردم فلسطين در ميان ديوار بتني و حصار شهركها و مرزهاي خط سبز (مرزهاي توافقات بين المللي 1967) محصور و محدود شوند كه هزار و يك فاجعه را در پي خواهد داشت.
الف)پيشينه تاريخي ساخت ديوار حايل :
ايده ساخت ديوار حايل يك طرح قديمي است و مراحل متعددي را سپري كرده و به شكلهاي مختلفي مطرح شده تا منويات متناسب با ديدگاه و خط مشي شخص و يا حزبي كه آن را ارايه مي كند، تحقق يابد.
از زمان اشغال كرانه باختري كه حاصل جنگ شش روزه (1967م.) بود، "بنحاس ساوير " وزير دارايي وقت رژيم صهيونيستي اين ايده را مطرح ساخت. بنابر اظهار نظر منابع صهيونيست، شارون از سال 1973م براي اجراي طرح جداسازي كرانه باختري و تبديل آن به مجموعه هاي پراكنده و جدا از هم برنامه ريزي و از سال 1978م طرح جامعي را در اين خصوص در دست دارد. در انتخابات پارلماني (كنست) سال 1988، حزب كار طرح "هالوويم " را كه احداث ديوار حايل را در خط تماس ميان كرانه باختري و سرزمينهاي اشغالي 1984 پيشنهاد مي كند، مطرح ساخت اما در اين انتخابات حزب ليكود به پيروزي رسيد.
در سال 1995م. و در پي عمليات شهادت طلبانه بيت ليد، اسحاق رابين نخست وزير رژيم صهيونيستي وزير امنيت خود (موشيه شاحل) را مأمور تهيه طرح جداسازي اين رژيم از ملت فلسطين كرد. شاحل با همكاري ارتش و سازمان امنيت رژيم صهيونيستي (شاباك) براي تهيه اين طرح تلاش كرد. ليكن بنا به دلايل اقتصادي اين كار نافرجام ماند.
در پي به قدرت رسيدن نتانياهو در سال 1996، افيگدور كهلاني جانشين شاحل به تدوين طرح "ميتساريم " مبادرت ورزيد. طرح مبتني بر احداث ديوار و موانعي در طول خط سبز بود اما اين طرح نيز بنا به دلايل سياسي كه به نگراني جناح راست صهيونيستها از تثبيت اين ديوار به عنوان مرزهاي رسمي مربوط مي شد، نافرجام ماند.
با انتخابات سال 2000م، ايده ساخت ديوار مجددا در صحنه سياسي مطرح شد و باراك اعلام داشت كه بطور يكجانبه اقدام به جداسازي ميان فلسطينيان و صهيونيستها خواهد كرد و اين كار را با شعار "ما اينجا و آنها آنجا " عملي خواهد ساخت. همچنين زئيف شيف تحليل گر نظامي روزنامه هاآرتص اوايل ماه ژوئن 2001م از وجود طرح مناطق تفكيك شده در طول مرز كرانه باختري پرده برداشت.
از هنگام شروع انتفاضه الاقصي در سبتامبر 2000م، مطالبات براي احداث ديوار حايل شتاب بيشتري يافت و در همين رابطه "آوي ديختر " رئيس سازمان امنيتي شاباك در فوريه سال 2002م طرح ديوار حايل را عرضه داشت و اين طرح پس از سلسله بحثها، تعديلها و كش و قوسها و فعل و انفعالات بسيار سرانجام در مسير اجرا قرار گرفت. اجراي مرحله نخست اين طرح را "بن اليعازر " وزير جنگ (از حزب كار) حكومت ائتلافي عهده دار گشت. عمليات اجرايي اين طرح پس از تصويب در دولت اشغالگر كه در پي تجاوز به كرانه باختري صورت گرفت و اين تجاوز به "سپر محافظ " معروف گشت، از روز 23 ژوئن 2002م آغاز شد.
ب)مراحل ساخت و مشخصات ديوار حايل:
مرحله نخست: مناطق جنين، طولكرم، قلقيليا و قدس را شامل مي شود و طول آن به 149 كيلومتر مي رسد كه 21 كيلومتر آن قدس را در بر مي گيرد و به "روكش قدس " موسوم گشت.
مرحله دوم: مناطق بيت لحم، الخليل و ساير مرزهاي كرانه باختري با فلسطين اشغالي 1948م را شامل مي شود.
مرحله سوم: خط طولي مرز ميان كرانه باختري و اردن را در برمي گيرد كه مرحله "امتداد ديوار تا غور اردن " نام گرفت.
ديوار حايلي كه صهيونيستها ساخت آن را آغاز كرده اند، داراي چندين بخش است:
1ـ ستونهاي فلزي و سيمهاي خاردار.
2ـ ديوار بتوني و يا فلزي هشدار دهنده با سنسورهاي الكترونيكي.
3ـ دوربينهاي مراقبت.
4ـ سگهاي ردياب
5ـ كاريز و خاكريز
6ـ برجهاي ديده باني گوناگون
7ـ نيروهاي گشتي (ارتش ـ شبه نظاميان يگان مرزي) كه به محض دريافت هشداري از سنسورهاي الكترونيكي، وارد عمل مي شوند.
*ج)ديوار حايل از نگاه صهيونيست ها :
با بررسي اطلاعات مربوط به ديوار و تاثيرات آن بر ملت فلسطين شكل كلي نگرش صهيونيستها در اين باره آشكار مي شود، اما براي توضيح بيشتر بايد مسائل مهمي تشريح شود:
بعد سياسي:
جناح راست افراطي صهيونيستها همواره از آن بيم داشت كه مبادا ديوار حايل به مرز سياسي تبديل و به تثبيت مرزهاي چهارم ژوئن 1967م منجر شود. شهرك نشينان نيز از آن واهمه دارند كه مبادا شهركها برچيده شوند يا بيرون از حصار قرار گيرند و در نتيجه به رژيم صهيونيستي ضميمه نشوند. اما مسير فعلي اين ديوار به تمامي اين بيم و هراسها پايان داده است و برنامه هايي را كه آريل شارون به دنبال آن بود را عملي مي سازد.دولت رژيم صهيونيستي در پي آنست كه با وقت كشي به سياست هاي شهرك سازي و در راس آنهاساخت ديوار نژادپرستانه حايل را ادامه دهد،ديواري كه رژيم صهيونيستي براي ساخت آن بخش اعظم زمين هاي فلسطيني كرانه باختري را مصادره كرده است.
نقشه اين ديوار به نحوي است كه رويكرد سياسي رژيم صهيونيستي در خصوص عدم حل و فصل نهايي با فلسطينيان يعني تشكيل دولت مستقل فلسطيني را تحقق مي بخشد و چيزي جز گسترش و تثبيت حاكميت رژيم صهيونيستي بر مناطق فلسطيني و اشغال تمامي سرزمين هاي فلسطيني را نخواهد بود.
بعد امنيتي:
بهانه امنيت، علت اعلام شده براي ساخت ديوار است، ليكن بدون ترديد، ضربات كوبنده مقاومت در عمق رژيم صهيونيستي و ناكامي شيوه ها و ابزارهاي دشمن براي مهار مقاومت، باعث شد كه دشمن براي جامه عمل پوشاندن به اهداف امنيتي و غيره خود تغييراتي را در اولويتهاي خود ايجاد كند. دشمن سعي مي كند اين هدف را از طرق زير محقق سازد:
1ـ ايجاد موانع و نصب تجهيزات الكترونيكي جديد و استقرار نيروي انساني براي مقابله با رزمندگان مقاومت بويژه شهادت طلبان.
2ـ زير فشار قرار دادن ملت فلسطين به منظور تضعيف روحيه اين ملت و در نهايت وادار كردن آنان به تسليم در برابر خواست دشمن و پايان مقاومت.
دشمن مي كوشد از حصار موجود در اطراف نوار غزه به عنوان تجربه اي موفق كه توانست مانع از نفوذ شهادت طلبان از نوار غزه به سرزمينهاي اشغالي 1948م. شود استفاده كند. صهيونيستها در حال حاضر نيز در مرز ميان نوار غزه و مصر در حال تكميل اين ديوار هستند.
بعد عقيدتي و رواني:
ايهودباراك اين بعد را با بيان اين جمله (ما اينجاييم و آنها آنجا) در شعار انتخاباتي خويش به خوبي بازگو كرد. گوئي آنچه اتفاق مي افتد فريبي است كه صهيونيسم هميشه از آن بهره مي گيرد. ديدگاه اخراج ملت فلسطين ـ طبق برنامه ساخت ديوار حايل ـ عملا به تبعيد آنها و پايان درگيري طرفين خواهد انجاميد.
طرز تفكر گيتويي صهيونيسم كه در مراحل اوليه اشغال در شعار "حصار و برج " تجلي يافت، همچنان بر انديشه سياسي صهيونيستها حاكم است. در حالي كه ديوار برلين فروپاشيده است و در زماني كه جهان به سوي آزادي و ارتباط آزاد پيش مي رود، صهيونيستها در پي انزوا و محاصره ديگران هستند.
با ساخت اين ديوار به خوبي احساس مي شود كه رژيم صهيونيستي بجاي گسترش جغرافيائي و تحقق رؤياي صهيونيستها (سرزمين از نيل تا فرات) عملا خود را در داخل فلسطين محصور خواهد كرد؛ و اين مطلب در ايدئولوژي صهيونيسم نوعي عقب نشيني چه در بعد به اصطلاح سرزمين موعود يا در خصوص ايده "اسرائيل بزرگ " محسوب مي شود، زيرا زميني كه موفق به غصب آن شده اند، محدودتر از رؤياي آنان است و صهيونيستها خود را در ميان ديوارهاي متعدد بتوني و نيز ملت فلسطين محاصره مي كنند.
بعد جمعيتي :
شايد بتوان جدي ترين خطر ديوار حايل را كوچ اجباري و اخراج فلسطينيان ساكن كرانه باختري دانست كه مي تواند زمينه ساز كوچاندن فلسطينيان در چارچوب "كشور جايگزين " و فراهم آوردن فرصتي مناسب براي مصادره هر چه بيشتر زمينها، شهرك سازي و افزايش تعداد شهرك نشينان در كرانه باختري گردد. به احتمال قوي هدف اصلي از احداث ديوار مذكور همين مطلب باشد، زيرا اگر هدف امنيت بود صهيونيستها به ساخت ديوار در طول خط سبز اكتفا مي كردند.
توسعه شهرك سازي:
نقشه ساخت ديوار حايل بيشتر از آنكه حاصل ملاحظات امنيتي باشد، به مسئله شهرك سازي توجه داشته است، لذا دولت اشغالگرصهيونيستي مي كوشد در برنامه ساخت اين ديوار تا آنجا كه ممكن است شهركهاي صهيونيستي بيشتري را در مناطق فلسطيني در برگيرد و به همين دليل مسير آن به گونه اي انتخاب شد تا تعداد هر چه بيشتري از شهركهاي يهودي نشين را در خود جاي دهد و در عين حال زمينه براي مصادره هرچه بيشتر مناطق محصور ميان اين ديوار ميسر گردد.
مصادره زمينها:
مصادره هر چه بيشتر زمينهاي فلسطيني و الحاق عملي آن به مناطق اشغالي تحت سلطه رژيم صهيونيستي به مثابه ايجاد بستري مناسب جهت تحميل واقعيت جديد در آينده بر فلسطينيان است. اين سياست هدف اصلي مسير فعلي ساخت ديوار محسوب مي شود و در همين رابطه هزاران هكتار از زمينهاي فلسطينيان مصادره شده و يا خواهد شد. علاوه بر اين هزاران دونم ديگر در ميان حصار و خط سبز به محاصره درآمدند تا درگام بعدي مصادره و به رژيم صهيونيستي ضميمه شوند و اهالي اين مناطق به واسطه اقدامات قهرآميز و سركوبگرانه از محل زندگي خود كوچانده شوند.
2)تخريب منابع كشاورزي فلسطينيان :
رژيم صهيونيستي بر اساس سياست توسعه شهرك سازي در مناطق فلسطيني كرانه باختري و نوار غزه دست به اقدامات اشغالگرانه اي زده اشت كه يكي از اين جنايات و تجاوزات در تخريب خانه هاي مسكوني، ريشه كني درختان ميوه اي، تخريب و مصادره اراضي كشاورزي جهت توسعه شهرك هاي صهيونيست نشين نمود پيدا مي كند.
رژيم صهيونيستي براي اشغال و مصادره اراضي فلسطيني اقدام به تخريب زمين هاي كشاورزي و نابود كردن محصولات كشاورزي كرده اند تا از اين طريق بتوانند هم فلسطينيان را در فشار اقتصادي و روحيه آنها را براي زندگي و ماندن در سرزمين هايشان نابود كنند.
بطوريكه رژيم صهيونيستي طي چند سال اخير بيش از 120هزار دونم از زمين هاي كشاورزي فلسطينيان را در كرانه باختري كه تنها منبع درآمد صاحبان آنها مي باشد را مصادره كرده اند.
همانطور كه گفته شد يكي از اقدامات وحشيانه رژيم صهيونيستي نابود كردن محصولات كشاورزي فلسطينيان ميباشد .تندروهاي صهيونيست با حمايت ارتش صهيونيستي مزارع فلسطينيان را كه محصولات انها براي بهره برداري آماده است را به آتش مي كشند و يا با بولدوزر حاصل تلاش كشاورزان فلسطيني را ازبين مي برند به عنوان مثال صهيونيستها درختان ميوه مزارع فلسطيني را از ريشه در مي آورند بطوريكه در سال 2007 تندرو هاي صهيونيست 20700 نهال ميوه اي مزارع فلسطينيان را ريشه كن كرده اند كه 400 تا از اين نهاله داراي ميوه بودند.
3)مصادره منابع آبي مناطق فلسطيني:
رژيم صهيونيستي تلاش مي كند كه به هر طريق ممكن منابع آبي كرانه باختري را مصادره كند و سهم فلسطينيان را از رودخانه اردن كه ساليانه به 250 ميليون متر مكعب مي رسد، از آن ها بگيرد و اين مقدار آب را در اختيار شهرك هاي صهيونيست نشين قرار دهد. از سوي ديگر، صهيونيست ها ده ها چاه مخصوص كشاورزان فلسطيني و منابع زيرزميني آب را مصادره كرده و بيش تر مناطق حاصلخيز را به بهانه هاي امنيتي از منابع آبي محروم كرده اند.
رژيم صهيونيستي همچنين با وارد كردن آب فاضلاب شهرك هاي صهيونيست نشين به منابع آب آشاميدني، اين منابع را هم آلوده كرده است و مانع استفاده فلسطينيان از بحر الميت به عنوان يك منطقه گردشگري مي شود و از پروژه هاي زيربنايي ماننده احداث جاده، مدرسه و شبكه هاي آب آشاميدني و مراكز بهداشتي نيز جلوگيري مي كند.
4)احداث جاده و كمربندي :
رژيم اشغالگر صهيونيستي با ترفندي ماهرانه با احداث جاده ها و كمربنديهاي مختلف در مناطق فلسطيني به تقسم بندي و جداسازي مناطق فلسطيني براي جلوگيري و ممانعت از يكپارچگي اين مناطق و همچنين قطع ارتباط مناطق مختلف فلسطيني در كرانه باختري اقدام كرده است.
همچنين رژيم غاصب صهيونيستي از سال 1994 تا 1999 به منظور خدمت رساني به شهرك نشينان صهيونيست 58 جاده كمربندي در كرانه باختري در مساحتي بالغ بر 38071 و به طول 2/293 كيلومتر احداث كرد از جمله ميتوان به دو جاده السامره و گوش عتصيون در كرانه باخترياشاره كرد كه اين دو جاده غرب خط موسوم به "آتش بس " را به شرق منطقه الغور متصل مي كند.
5)ايجاد پايگاه نظامي و پست هاي ايست بازرسي:
رژيم اشغالگر قدس 1177540 دونم از اراضي تصرف شده كرانه باختري و 1700 دونم از اراضي تصرف شده در نوار غزه را به مناطق بسته نظامي مبدل و 71 پايگاه نظامي در كرانه باختري احداث كرد كه پس از وقوع انتفاضه الاقصي تعداد آنها در كرانه باختري به 120 افزايش يافت. اين رژيم همچنين 29 پايگاه در نوار غزه احداث كرد كه پس از زمان آغاز انتفاضه الاقصي به 40 پايگاه در نوار غزه افزايش يافته است.
خاطر نشان مي شود كه اين پايگاه ها در ورودي هاي شهرك هاي يهودي نشين و تقاطع جاده هاي اصلي قرار دارد؛ به شكلي كه اين پايگاه ها كرانه باختري را به 27 بخش و نوار غزه را به 4 بخش تقسيم كرده است و گذشته از آن اين پايگاه ها در تشديد محاصره و منع رفت و آمد فلسطينيان ميان شهرهاي فلسطيني نقش عمده اي داشت.البته نبايد از نظر دورداشت كه ايجاد پيايگاه هاي نظامي و پست هاي ايست وبازرسي توسط رژيم صهيونيستي در مناطق فلسطيني كرانه باختري و نوارغزه با هدف تامين امنيت فعاليت هاي شهرك سازي و كنترل اقدامات و فعاليت هاي فلسطينيان صورت مي گيرد.
6) مصادره اراضي فلسطيني به بهانه هاي امنيتي :
ارتش رژيم صهيونيستي با بررسي روي مناطق فلسطيني ، زمين هايي را كه براي شهرك سازي و ساخت مجتمع هاي صهيونيست نشين مناسب مي باشند را شناسايي كرده و براي مصادره اين زمين ها براي ساخت شهرك هاي صهيونيستي بهانه هاي نظامي و امنيتي مي آورد و سپس با اعلام كردن اين اراضي بعنوان محدوده بسته نظامي اين زمين ها را در اختيار شركت هاي شهرك سازي صهيونيستي قرار مي دهند.
بنا به گزارش روزنامه صهيونيستي "هاآرتص " به نقل ازگزارش دايره نظامي وزارت جنگ رژيم صهيونيستي در سال 2008 يك سوم شهرك هاي صهيونيست نشين در كرانه باختري بر روي اراضي اشغالي بنا شده اند كه به دلايل امنيتي قبلا مصادره شده بودند . اين روزنامه افزود كه 44 شهرك از 120 شهرك صهيونيست ها در كرانه باختري بر روي اراضي مصادره شده به بهانه هاي امنيتي و بنا به دستورات نظامي ساخته شده است.
همچنين اين روزنامه صهيونيستي به نقل از يك منبع امنيتي گزارش داد كه بيشتر اين زمين هاي مصادر شده در تملك شخصي فلسطينيان بود و ابتدا به زور و به دلايل امنيتي مصادره شد و سپس در آن ها شهرك هاي صهيونيستي ايجاد گرديد.
7)استقرار تندروهاي صهيونيست در مناطق فلسطيني كرانه باختري :
از آنجا كه در كرانه باختري بالغ بر 250 شهرك صهيونيست نشين وجود دارد ، با بررسي آمارهاي رسمي رژيم صهيونيستي در چند ساله اخير به خوبي مي توان دريافت كه بيش از دو سوم شهرك نشينان كرانه باختري، صهيونيست هاي افراطي و تندرو هستند.رژيم صهيونيستي با اسكان صهيونيست هاي افراطي در مجتمع هاي صهيونيستي در كرانه باختري بدنبال آنست تا اولا با تسليح آنها به مقابله با فلسطينيان اقذام كند و ثانيا با حمايت ارتش صهيونيستي از اقدامات وحشيانه صهيونيست هاي افراطي عليه فلسطينيان شرايط زندگي را براي مردم فلسطيني سخت كرده و روحيه مقاومت و ايستادگي را نابود سازدبطوريكه هرروزه شهرك نشينان افراطي صهيونيست با حمله به منازل فلسطينيان و به آتش كشيدن خانه هاي آنها ،اهانت به مقدسات و تخريب اماكن مقدس مردم فلسطيني ، اقدام به ضرب وشتم، آتش كشيدن مغازه ها و بازارهاي فلسطيني و بسياري اقدامات وحشيانه ديگر زندگي را به كام ملت مظلوم فلسطيني تلخ مي كنند.
روزنامه عبري زبان "هاآرتص " با انتشار اين آمار، نوشت كه 3/47 درصد شهرك نشينان در كرانه باختري يهوديان افراطي هستند. به نوشته اين روزنامه، بدون در نظر گرفتن يهوديان افراطي، ميانيگين رشد جمعيت در شهرك هاي صهيونيست نشين 7/3 درصد است. بر پايه اين آمارها، در سال گذشته جمعيت شهرك نشينان يهودي در كرانه باختري به استثناي قدس اشغالي با 5/5 درصد افزايش نسبت به سال پيش از آن، به 275 هزار نفر رسيد.
*نتيجه گيري :
سردمداران صهيونيستي مي خواهند با توسعه شهرك سازي در مناطق فلسطيني 1967 ،هويت و تشكيل دولت مستقل فلسطيني شكل نگيرد بلكه اين منطقه به يك "مستعمره صهيونيستي " تبديل شود و در اين راه تاكنون زور ،خشونت و بي اعتنايي به توصيه مقامات دولت ها و مصوبات سازمان ملل ،نقش محوري را براي آنان ايفا كرده است.
توسعه شهرك سازي صهيونيستها و تجاوزات آنها در مناطق فلسطيني،بخشي از رويكرد اصلي اشغالگري صهيونيسم به شمار مي رود.از آنجا كه تمامي اهداف صهيونيسم از تشكيل دولت عبري در مناطق اشغالي فلسطين تحقق نيافته و همچنين اين دولت با چالشهاو ضعف هاي جدي روبرو است كه ادامه حيات آن به شدت به خطر افتاده است، لذا صهيونيسم بجاي گسترش جغرافيائي و تحقق رؤياي صهيونيستها (سرزمين از نيل تا فرات) عملا خود را در داخل فلسطين محصور خواهد كرد؛ و اين مطلب در ايدئولوژي صهيونيسم نوعي عقب نشيني چه در بعد به اصطلاح سرزمين موعود ،چه در خصوص ايده "اسرائيل بزرگ " محسوب مي شود.
باتوجه به ناكامي هاي اخير رژيم صهيونيستي در جنگ سي وسه روزه لبنان و همچنين نبرد 22روزه غزه كه امنيت ملي و هويتي اين رژيم به مخاطره جدي افتاد. صهيونيسم بين الملل را بر آن مي دارد كه براي حفظ و تثبيت دولت صهيونيستي بعنوان پادگان نظامي صهيونيسم بين الملل و جهان غرب در قلب منطقه استراتژيك خاورميانه ،به تقويت اين رژيم از لحاظ سياسي ،اقتصادي ، نظامي - امنيتي ، هويتي و.... همت گمارد. براين اساس استراتژي شهرك سازي كه يكي از رويكرد هاي اصلي صهيونيسم براي اشغال فلسطين بوده است، در چنين شرايطي براي تثبيت دولت صهيونيستي و محو هويت فلسطيني بطور جدي از سوي رژيم صهيونيستي دنبال خواهد شد.
حمايت همهجانبه آمريكا از صهيونيستها در لواي مذاكرات سازش
دولت آمريكا با ارايه طرحي تازه حمايت همهجانبه سياسي و نظامي خود از رژيم صهيونيستي از جمله "وتوي هرگونه قطعنامهاي عليه اين رژيم در مجامع بينالمللي " را در لواي مذاكرات سازش اعلام داشت.

دولت آمريكا در مقابل تعليق جزئي و 90 ماه شهركسازي متعهد شده است كه هرگونه قطعنامه عليه رژيم صهيونيستي در شوراي امنيت يا ساير سازمانهاي بينالمللي را وتو كند.
حمايت از زرادخانه هستهاي رژيم صهيونيستي تحت عنوان "سياست ابهام هستهاي " و فروش سلاح و امضاي توافقنامه همكاري امنيتي 10ساله با اين رژيم از ديگر مفاد طرح آمريكا در مقابل تعليق جزئي و 90 ماه شهرك سازي است.
خبرگزاري فرانسه براساس يك منبع و رسانههاي گروهي رژيم صهيونيستي مفاد طرح آمريكا را به شرح زير اعلام كرد:
- "تعليق جديد شهركسازي شامل قدس شرقي كه اسرائيل آن را اشغال و در ژوئن سال 1967 ميلادي ضميمه [فلسطين اشغالي] كرد، نميشود ".
- "آمريكا متعهد ميشود كه بعد از پايان مدت تعليق سه ماهه شهركسازي، از اسرائيل نخواهد كه آن را دوباره تعليق كند ".
- "آمريكا 20 فروند جنگنده "اف 35 " را علاوه بر 20 فروندي كه اسرائيل به ارزش سه ميليارد دلار درخواست كرده بود، تحويل تلآويو ميدهد ".
- "آمريكا از "سياست ابهام " اسرائيل درقبال توانمندي هستهاي تلآويو حمايت ميكند.
برپايه اين گزارش، اسرائيل داشتن سلاح هستهاي را نه رد و نه تكذيب كرده و معاهده منع گسترش سلاحهاي هستهاي "ان.پي.تي " را امضا نكرده است.
- "آمريكا متعهد ميشود كه از حق وتو درقبال هرگونه قطعنامهاي عليه اسرائيل خواه در شوراي امنيت يا ساير سازمانهاي بينالمللي استفاده كند.
- "امضاي توافق همكاري امنيتي مستحكم بين اسرائيل و آمريكا براي مدت 10 سال بويژه تجهيز اسرائيل به سلاح و قادر شدن آن به دستيابي فوري به اطلاعات ماهوارههاي آمريكا درباره حملات موشكي احتمالي ".
"اين توافقنامه همزمان با توافق احتمالي درباره سازش دائمي بين اسرائيل و فلسطينيها امضا خواهد شد "
- "آمريكا در زمينه تشديد تحريمهاي بينالمللي براي جلوگيري از [آنچه دستيابي ايران] به عنوان دشمن اسرائيل [ به سلاح هستهاي خواند] كار ميكند ".
- "در مقابل، آمريكاييها خواهان اعطاي اولويت در مذاكرات اسرائيلي و فلسطيني به ترسيم مرزهاي كشور آينده فلسطين و نه مسئله آوارگان فلسطيني يا وضعيت قدس هستند ".
"نبيل ابوردينه " سخنگوي رياست تشكيلات خودگردان پيش از اين در واكنش به انتشار خبر وجود چنين طرحي به خبرگزاري فرانسه گفت: فلسطينيها [تشكيلات خودگردان] و اعراب همچنان به مصوبه اجلاس سران عرب در شهر سرت "ليبي " درباره لزوم ادامه توقف همهجانبه شهركسازي براي از سرگيري مذاكرات [سازش] متعهد هستند.
عمليات استشهادي
خبرگزاري فارس: "احمد جعفر قصير " جواني 19 ساله از اهالي روستاي "دير قانون النهر " كسي بود كه هدايت پژوي سفيد رنگ را در روز 11 نوامبر 1982 بر عهده داشت و بي سابقه ترين كابوس تاريخ رژيم صهيونيستي را خلق كرد.حزب الله او را "امير الاستشهاديون " لقب داد و روز شهادت او را "روز شهيد " نام نهاد.

دهه 1970 با خروج
مصر از "جبهه اعراب " پاياني مصيبتبار براي فلسطينيان داشت. "سادات "
زنده نماند تا نتايج ابتكار خود را بر جهان عرب و مخصوصاً بر فلسطينيان
ببيند. او در ششم اكتبر سال 1981 در مراسم هشتمين ساگرد آغاز "جنگ رمضان
"، توسط يك افسر جوان ارتش مصر و چهار همرزمش كه فرياد اللهاكبر
سرميدادند به گلوله بسته شد و در دم مرد. "حسني مبارك " تعهد و التزام
كامل خود را به "معاهده كمپ ديويد " اعلام كرد. هيچچيز براي فلسطينيان
عوض نشد. آنان كماكان در موضع انفعال بودند. تا پيش از اين عمدتاً "نهضت
مقاومت فلسطين " در موضع حمله قرار داشت و رژيم صهيونيستي صرفاً دست به
اقدامات تلافيجويانه ميزد كه البته ابعادش بسيار فراتر از عمليات فدائيان
بود. اما با حذف مصر، كه مساوي بود با حذف احتمال جنگهاي كلاسيك بزرگ
ميان "اعراب و اسراييل " (زيرا هيچ كشور عربي بدون در نظر گرفتن مصر قادر
به آغاز و تداوم چنين جنگي نبود) فلسطينيها بسيار آسيبپذير ميشدند.
"رژيم صهيونيستي " اينك براي اقدامات سخت و خردكننده عليه "نهضت مقاومت
فلسطين " هيچ عامل بازدارنده و تهديدكنندة جدي نداشت. از اين پس "تلآويو
" بود كه بر طبل جنگ عليه فدائيان فلسطيني مينواخت و "ساف " صرفاً دست
به اقدامات تلافيجويانه ميزد و غالباً با شليك موشكهاي كاتيوشا كه
بيشترشان به هدف نميخورد و عموماً تأثير مفيدي نداشت، شهرها و شهركهاي
صهيونيستنشين را در شمال فلسطين اشغالي مورد تهاجم قرار ميدادند. "عرفات
" ميدانست كه لبنان آخرين جايي است كه "ساف " ميتواند در آن پايگاه
مستقل سياسي - نظامي داشته باشد و قصد داشت به هر قيمتي، حتي با صرف نظر
كردن از آخرين عملياتهاي فدائيان، يعني يكي - دو عمليات نفوذي در سال، اين
جاي پاي مجاور با فلسطين اشغالي را از دست ندهد. طبيعي بود كه ميانهرو
شدن "ساف " و قرار گرفتن آن در موضع انفعال، چراغ سبزي بود به ماشين جنگي
رژيم صهيونيستي براي حمله به اين مزاحمين قديمي. حالا "تل آويو " تنها
به دنبال بهانه اي بود تا كار خودش را شروع كند.
روز 13 ژوئن سال 1982، "شلومو آرگوف " سفير رژيم صهيونيستي در
انگلستان، هنگامي كه "هتل دورچستر " واقع در لندن را ترك ميكرد، از سوي
مردي مورد سوءقصد قرار گرفت و به سختي مجروح شد. محافظين سفير، فرد مهاجم
را با شليك گلوله از پا درآوردند. چندي بعد "اسكاتلنديارد " اعلام كرد كه
شخص تروريست، "حسين سعيد " نام داشته و از اهالي اردن است. پليس يك
اردني و يك عراقي ديگر را نيز دستگير كرد و معلوم شد كه آنان هم جزو
تروريستها بوده و توانستهاند با اتومبيل بگريزند. ادعا شد در محل اقامت
اين دو عرب نقشههايي از مراكز آموزشي يهوديان و كنيسههاي لندن پيدا شده
است. اما ريشة اين ترور بايد در جاي ديگري جستجو ميشد. جمهوري اسلامي
ايران، از مارس سال 1982 (دو ماه پيش از ترور "آرگوف ") حملات وسيعي را
به ارتش بعثي عراق در اراضي اشغال شدة ايران آغاز كرده و پيروزيهاي
غيرمنتظرهاي را به دست آورد. اين عملياتها در 24 مه سال 1982، با آزادي
شهر "خرمشهر "، شهرت و اعتبار فراواني را در منطقه و حتي جهان براي نظام
انقلابي ايران به بار آورد و ضربة مرگباري بر رژيم بعثي عراق وارد كرد. شهر
استراتژيك "بصره " فاصلة زيادي با "خرمشهر " نداشت و تصرف اين شهر به
دست نظاميان ايراني، ميتوانست باعث سقوط رژيم صدام حسين شود. اين رژيم
احتياج به زماني داشت كه ضمن ايجاد استحكامات مناسب براي "بصره "، به
بازسازي ارتش درهم شكستة خود نيز دست بزند. در آن ايام، عراق هم چون همة
كشورهاي عربي خاورميانه، به خوبي از اوضاع لبنان و آتشبس شكنندة ميان
"ساف " و رژيم صهيونيستي مطلع بود. هيچ نقطهاي مانند لبنان كه نيمي از
جمعيت آن را شيعيان تشكيل ميدادند، براي تحريك حساسيتهاي جمهوري اسلامي
ايران مناسب نبود. رژيم بعث عراق، بهترين ابزار براي به هم ريختن اوضاع را
در اختيار داشت. زماني كه اعلام شد عوامل سوءقصد به جان "شلومو آرگوف "
از اعضاي "گروه ابونضال " هستند، رژيم صهيونيستي و متحدانش ترديد نداشتند
كه اين كار ارتباطي به "ساف " و "عرفات " ندارد. "ابونضال " نمايندة
سابق "فتح " در عراق، هشت سال پيش از "ساف " جدا شده بود و طي اين
سالها چندين مقام ارشد "فتح " به دست عوامل او كشته شده بودند. همه بر
اين مسأله اتفاقنظر داشتند كه "ابونضال " كاملاً تحت فرمان رژيم عراق
است و بدون اجازه و دستور مقامات عراقي دست به هيچ عمليات سياسي و نظامي
نميزند. اما بهانه حاصل شده بود. حتي زماني كه معلوم شد يكي از سوءقصد
كنندگان به "شلومو آرگوف " سرهنگي از "استخبارات عراق " است، رژيم
صهيونيستي تغييري در مواضع خود ايجاد نكرد و سخنگوي دولت بگين، اعلام كرد:
"تلاش براي اين سوءقصد، نقطة پاياني بر يك دورة طولاني صبر و احتياط
اسراييل است[!] ".
سرانجام روز يكشنبه ششم ژوئن سال 1982، "جنگ پنجم اعراب و اسراييل "
آغاز شد. طبق اولين اعلامية نظامي ارتش صهيونيست، اين تهاجم همه جانبه،
"عمليات صلح براي الجليل " نام داشت و با هدف "خارج كردن ساكنان الجليل
از تيررس آتشبار تروريستهايي كه پايگاهها و دفاتر مركز خود را در بيروت
مستقر كردهاند " انجام ميگرفت. مناخيم بگين اعلام كرد كه به ارتش دستور
داده شده، فلسطينيها را تا مسافتي برابر با 40 كيلومتر دورتر از مرزهاي
بينالمللي عقب براند و سپس عمليات نظامي را متوقف كند تا عمليات سياسي
آغاز شود. "بگين " تأكيد كرد كه اين دستور خود را پيشاپيش به اطلاع
"ريگان " رئيسجمهور آمريكا رسانده است.
در يازدهم ژوئن، "ارتش صهيونيستي " به حومة پايتخت لبنان رسيد.
مقاومت فلسطين تنها توانست اندكي از سرعت پيشروي چكمه پوشان يهودي بكاهد.
در همين روز سازمان ملل متحد عليرغم مخالفتهاي آمريكا موفق به اعلام
آتشبس شد. همزمان در "بقاع " و ارتفاعات مجاورش نبرد شديد ميان نظاميان
صهيونيست و يگانهايي از ارتش سوريه ادامه داشت و تانك با تانك و هليكوپتر
با تانك در نبرد بودند.
در اين تاريخ، حادثهاي كه براي بسياري غيرمترقبه نبود، جنگ را در خطوط
مواجهة سوريه و رژيم صهيونيستي دچار تغييراتي جدي كرد. در صبح اين روز،
افراد يكي از يگانهاي زبده سپاه پاسداران انقلاب ايران، با نام "تيپ محمد
رسولالله " با هواپيمايي مسافربري در فرودگاه دمشق بر زمين نشستند و در
خيابانهاي پايتخت سوريه (منتهي به حرم حضرت زينب سلامالله عليها) در ميان
استقبال بينظير مردمي رژه رفتند. فرماندة اين نيروهاي ايراني پاسداري
عالي رتبه بود به نام "احمد متوسليان " كه در جريان آزادسازي شهر خرمشهر
از اشغال ارتش بعثي عراق، بسيار خوش درخشيده بود. چند روز پس از ورود "تيپ
محمد رسولالله " به سوريه، ستاد ارتش رژيم صهيونيستي به صورت يكجانبه با
سوريه اعلام آتشبس كرد و سوريه نيز بلافاصله اين آتشبس را پذيرفت.
اطلاعات دقيقي دربارة دليل اين حادثه، آن هم در حالي كه بنا به دعاوي
صهيونيستها، سوريه از موقعيت ضعيفي در جبهه برخوردار بود منتشر نشده است،
اما برخي منابع تأييد شده، حكايت از آن ميكردند كه گروهي از پاسداران
ايراني، شبانه خود را به مواضع ارتش صهيونيستي در "درة بقاع " رسانده و
نشانههايي از حضور خود را بر روي تانكها و پناهگاههاي صهيونيستها نصب
كرده بودند، اين نشانهها شامل تصاوير امام خميني و آرم رسمي "سپاه
پاسداران انقلاب اسلامي ايران " بود. هيچكس نميداند كه اين عمل با اطلاع
و تأييد ارتش سوريه انجام گرفت يا عملي خودسرانه از سوي ايرانيها بود،
اما در هر حال فضاي بدي را در ميان نظاميان خط اول ارتش صهيونيستي در
"بقاع " ايجاد كرد. در آن روزها حتي احتمال يك درگيري كوچك با ايران براي
رژيم صهيونيستي حكم فاجعه را داشت، زيرا علاوه بر اين كه ارتش رژيم
صهيونيستي هيچ شناخت و برآوردي از تواناييهاي نيروهاي نظامي تازه تأسيس
ايران-كه به تازگي نيرومندترين ارتش عربي را شكست داده بودند- نداشت، بيم
آن ميرفت كه دخالت اين كشور اسلامي غيرعرب در چنين جنگي، باعث تحريك مردم
كشورهاي عربي و فشار آنان بر رژيمهاي خود براي دخالت مستقيم در جنگ شود.
كشورهاي عربي در جريان جنگ لبنان حتي از دستاويز هميشگي خود كه همان تشكيل
اجلاس فوقالعادة اتحادية عرب بود عاجز ماندند و پرادعاترين آنها يعني
"معمر قذاقي " (رهبر ليبي) طي يك رهنمود انقلابي به فدائيان فلسطيني گفت:
"بهتر است به جاي ترك بيروت، دست به خودكشي بزنند. " يكي ديگر از خطرات
عمدة باز شدن جبهة جديد ايراني در برابر ارتش صهيونيستي، برانگيخته شدن
شيعيان لبنان به نفع ايرانيان بود.
سازمان "امل " كه تنها گروه شبهنظامي مسلمانان لبنان بود، ايدئولوژي
ضدصهيونيستي سرسختانهاي داشت. اما به دنبال ناپديد شدن پيشواي شيعيان
"امام موسي صدر " (در 25 آگوست سال 1978) و مهاجرت فرماندة نظامي و
بنيانگذار "امل " دكتر "مصطفي چمران " به ايران (1979)، اين سازمان
نتوانست اختلافات خود را با "ساف " حل و فصل كند و ميان اين دو سازمان
درگيريهايي پيش آمد كه به سرعت به جنگهاي شيعه و سني تبديل شد و فاصلة
"امل " را از فلسطينيها به قدري زياد كرد كه "بشير جميل " وسوسه شد تا
از "امل " دعوت كند به "جبهة لبناني " (جبهه راست لبنان) بپيوندد. به
همين دلايل، "امل " در ابتداي "عمليات صلح براي الجليل " نقش مسلحانة
خود را به عنوان "نيروي مقاومت لبناني " تعطيل كرد. گمان رهبران جديد اين
سازمان شيعي اين بود كه "ارتش صهيونيستي " مطابق دعاوي خود، تنها به
اخراج فدائيان فلسطيني از جنوب لبنان (كانون اصلي شيعيان لبنان) اكتفا
خواهد كرد.
اولين تأثيرات ورود نيروهاي ايراني به سوريه زماني خود را آشكار كرد كه
در منطقة "خلده " (مدخل ورودي بيروت در جنوب) مقاومتي سخت در برابر
پيشقراولان ارتش صهيونيستي آغاز شد. در ابتدا تصور ميشد كه اين حركت بايد
از جانب فلسطينيهايي باشد كه با توافق شيعيان در جنوب بيروت كمين
كردهاند.
گروهي جوان با اسلحة سبك و با شعار "اللّه اكبر " موفق شده بودند راه
را بر ستونهاي نظاميان صهيونيست ببندند و تلفاتي را به آنان وارد كنند.
هويت آنان زماني آشكار شد كه خبرنگاران خارجي به سراغشان رفتند. اين جوانان
خود را "پيروان امام خميني " معرفي كردند. موفقيت اين گروه كوچك در
متوقف كردن ارتش صهيونيستي در پشت دروازة جنوبي بيروت باعث شد كه فدائيان
فلسطيني مستقر در شهر و گروههاي وابسته به "جبهة چپ لبنان " هم به
مقاومت عليه اشغالگران دست بزنند. مقاومت "پيروان امام خميني " در منطقة
"خلده " دو هفته تداوم يافت. آنان حتي موفق شدند چندين تانك و نفربر
صهيونيستي را به تصرف درآورده و آنها را در بيروت به تماشاي عموم بگذارند.
با اين حال سازمان "امل " وضعيت متفاوتي داشت، رهبري اين سازمان، با
رسيدن صهيونيستها به بيروت، تنها به صدور بيانيهاي در محكوميت اشغالگران
بسنده كرد و به قول "جوزف اولمرت " تحليلگر اسراييلي "نشانههايي به
چشم ميخورد كه آمادة پيوستن به گروههايي باشد كه بر ساف جهت ترك لبنان
فشار ميآورند ".
در چنين شرايط خطرناكي كه ممكن بود درگير شدن با نيروهاي ايراني موقعيت
برتر رژيم صهيونيستي را در لبنان با تهديدات جدي مواجه كند، سران "تل
آويو " مجبور شدند طي يك حركت تاكتيكي، در جبهة سوريه آتشبس اعلام كنند.
اين اولين بار در طول تاريخ جنگهاي اعراب و اسراييل بود كه رژيم صهيونيستي
از يك كشور عربي درخواست آتشبس ميكرد. سوريه به سرعت آتشبس را پذيرفت.
صهيونيستها بلافاصله طي يك عمليات "جداسازي نيروها "، نظاميان خود
را از درة بقاع بيرون كشيدند و انرژي خود را بر بيروت متمركز كردند.
طي هفتههاي بعد، ارتش رژيم صهيونيستي مرحله به مرحله، بيروت را به
محاصرة كامل درآورد: نيروهاي زميني همة راهها و گذرگاههاي كوهستاني منتهي
به شهر را مسدود كردند، نيروي هوايي با پروازهاي بيوقفه، آسمان را تحت
كنترل كامل گرفتند و قايقها و ناوچههاي نيروي دريايي نيز ساحل بيروت را
به طور كامل مسدود كردند. روز 4 جولاي حلقة محاصره كامل شد.از سوي ديگر
اقدامات فرستادة آمريكا به نتيجه رسيد و "كميتة نجات ملي " به "طرح
فيليپ حبيب " رأي مثبت داد. به موجب اين طرح مقرّر شد تا آتشبس برقرار
شده و فدائيان فلسطيني (شامل تمامي اعضاي "ساف ") در سيزده مرحله از 21
آگوست تا 3 سپتامبر تحت نظارت يك نيروي بينالمللي، بيروت را ترك كنند.
توافقات "هيأت نجات ملي " با "فيليپ حبيب " اعتراضات گستردهاي را
در ميان مسلمانان لبنان در پي داشت. خروج فلسطينيان از لبنان، آن هم در
حالي كه متعصبترين گروه از مسيحيان، حكومت را در دست داشتند، به معناي خلع
سلاح اكثريت مسلمان در برابر زيادهطلبيهاي "حزب كتائب " بود.
عرفات هم حاضر به پذيرش "طرح فيليپ " نبود. هزاران آوارة فلسطيني در
اردوگاههاي اطراف "بيروت " مستقر بودند كه تنها توسط فدائيان فلسطيني
محافظت ميشدند و عرفات ميترسيد كه پس از خروج فدائيان، غيرنظاميان
فلسطيني مورد انتقامجويي صهيونيستها و مارونيها قرار گيرند. سرانجام
"فيليپ حبيب " با دادن قول شرف، به عرفات اطمينان داد كه آمريكا سلامت
آوارگان را تضمين خواهد كرد. رئيس "ساف " به "قول آمريكا " اعتماد كرد و
تسليم شد. اما فشار افكار عمومي بر "كميتة نجات ملي " همچنان ادامه
داشت. از ميان اعضاي اين كميته، وضعيت "نبيه بري " رييس جنبش شيعي "امل
" از همه بدتر بود.
پذيرش "طرح حبيب " شكاف عميقي را در سازمان "امل " ايجاد كرد، به
گونهاي كه بعضي از كادرهاي رهبري "امل " آشكارا عليه "نبيه بري " موضع
گرفتند و عليرغم ميل او مجموعهاي از اعضاي اين سازمان به صورت خودجوش
مبارزة مسلحانه با ارتش صهيونيستي را شروع كردند. با اين حال "نبيه بري "
به دلايلي كه اين مجال جاي طرح آن نيست، بر حمايت از تصميمات "كميتة نجات
ملي " پافشاري كرد و در نتيجه "امل " به سرعت دچار انشعاب شد. اين
انشعاب اگرچه "امل " را به شدت تضعيف كرد، اما سرچشمة جريان ديگري شد كه
آيندة لبنان و تمامي خاورميانه را با تحولات بنيادين مواجه كرد.
روز چهارم آگوست، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به درخواست جمع كثيري از
مبارزان شيعة لبناني در شهر بعلبك، اولين دفتر خود را در لبنان بازگشايي
كرد. با توجه به تمركز نيروهاي فعال شيعه خصوصاً انشعابيون سازمان "امل "
در "بعلبك " اين شهر بهترين مكان براي آموزش شيعياني بود كه قصد مقابله
با اشغالگران صهيونيست را داشتند. به اين ترتيب تعداد بسيار محدودي از
نيروهاي زبدة سپاه پاسداران، در بعلبك مستقر شدند.
در 21 آگوست سال 1982، نيروهاي چندمليتي غربي وارد لبنان شدند تا براي
اجراي "طرح حبيب " نظارت كنند. دو روز پس از ورود نظاميان غربي به بيروت،
در 23 آگوست، "بشير جميل " در ساية حضور تانكها و سرنيزههاي
صهيونيستها، تعدادي از نمايندگان مسيحي مجلس لبنان را در "پادگان فياضيه
" گردآورد و از آنان براي رياست جمهوري رأي اعتماد گرفت. همزمان خروج
دشمنان او از بيروت جريان داشت. "فدائيان فلسطيني " سوار بر خودروهاي
"ساف "، همراه با تمامي ادوات سبك و سنگين خود دسته دسته به سوي بندر
بيروت حركت كردند و بر كشتيهاي يوناني كه "ساف " اجاره كرده بود سوار
شده به سوي كشورهاي مختلف عربي (الجزاير، ليبي، عراق، يمن جنوبي و . . .)
حركت كردند.
تا اين مرحله، همهچيز به نفع رژيم صهيونيستي به نظر ميآمد. هم "ساف
" از لبنان اخراج شده بود، هم دولت مسيحي متحد با رژيم صهيونيستي قدرت را
در دست داشت و "تلآويو " به صورت جدي اميدوار بود كه دومين قرارداد صلح
خود را با يك كشور عربي، در لبنان منعقد نمايد.
بعداز ظهر روز سهشنبه، 14 سپتامبر سال 1982، انفجار بزرگي در مركز حزب
"كتائب " واقع در محله اشرفية بيروت رخ داد. در زمان انفجار "بشير جميل
" مشغول سخنراني براي وفاداران خود بود. از جنازة او تنها يك پاي كامل و
چند تكه كوچك ديگر پيدا شد.
بلافاصله پس از اين واقعه يگانهاي ارتش صهيونيستي، پس از 94 روز
استقرار در حومة بيروت، وارد اين شهر شدند و كنترل آن را به دست گرفتند.
ساعت 17 روز شانزدهم سپتامبر، "الياس حبيقه "، فرماندة "فالانژها "
نيروهايش را در فرودگاه بينالمللي بيروت جمع كرد و به سوي بزرگترين
اردوگاههاي فلسطيني در حومة بيروت، يعني "صبرا و شتيلا " حركت كرد. اين
دو اردوگاه در محاصرة كامل ارتش صهيونيستي بود. نمايندة فالانژها در همان
روز به ديدار "ژنرال شارون " رفت و اجازة ورود به اردوگاههاي مذكور را
به نام تصفية عناصر تروريست باقيمانده گرفت. صبح روز شانزدهم سپتامبر حلقة
محاصره به دستور "آريل شارون " باز شد و دو گردان از نيروهاي "الياس
حبيقه " وارد اردوگاههاي "صبرا " و "شتيلا " شدند. قصابي از ساعت 7
صبح آغاز شد. به دليل خروج كامل فدائيان از بيروت، هيچ مقاومت مسلّحانهاي
در اردوگاه وجود نداشت. ژنرالهاي صهيونيست از روي پست ديدهباني مستقر بر
بام ساختماني هفت طبقه در محدودة سفارت كويت، شاهد وقايع هولناك جاري در
"صبرا " و "شتيلا " بودند.
36 ساعت بعد كه خبرنگاران رسانهها خود را به اردوگاهها رساندند با
تلي از اجساد سوراخ سوراخ و يا مثله شده در معابر اردوگاه مواجه شدند.
"فالانژها " هنوز مشغول دفن اجساد با بلدوزرهايي بودند كه ارتش صهيونيستي
در اختيارشان گذاشته بود. در عرض 24 ساعت 2500 غيرنظامي فلسطيني، توسط
متحدان ژنرال شارون و با اجازة او سلّاخي شده بودند. فاجعه به قدري بزرگ
بود كه حتي صهيونيستها نيز نتوانستند در برابر آن ساكت بنشينند و
بزرگترين تظاهرات اتباع رژيم صهيونيستي در تاريخ اين رژيم، براي اعتراض به
همين جنايت برگزار شد.
سه روز پس از اتمام كشتار "صبرا " و "شتيلا "، نمايندگان مسيحي
پارلمان لبنان، يك بار ديگر زير چكمة اشغالگران گرد آمدند و "امين جميل "
برادر كوچكتر "بشير جميل " را به رياست جمهوري انتخاب كردند روز بعد،
در روز 22 سپتامبر سال 1982 ارتش صهيونيستي از بيروت خارج شد، تا در صورت
انجام عملياتي انتقامجويانه عليه اشغالگران، در كوچه و خيابانهاي پيچ در
پيچ بيروت به دام نيفتد. ده روز بعد، در دوم اكتبر نيروهاي چندمليتي، براي
حفظ نظم و حمايت از دولت مركزي بار ديگر وارد لبنان شدند.
اين بار برخلاف مرتبة پيشين، پايان مأموريت نيروهاي چندمليتي به خروج
آخرين فرد خارجي از لبنان موكول شده بود. اين دقيقاً معنايي جز حضور
نامحدود نيروهاي غربي در لبنان نداشت.
همزمان با اين وقايع، در "بعلبك " مهمترين شهر "دره بقاع "،
فعاليتهاي دفتر سپاه، مستقر در مسجد امام علي(ع)، رونق فراواني گرفته بود.
مقر "عاشقان شهادت " ثبتنام از داوطلبان لبناني را براي شركت در
دورههاي آموزش نظامي و عقيدتي شروع كرد. اولين دورة آموزشي شامل 180 نفر
بود كه بسياري از كادرهاي بعد "حزبالله " و در رأس آنان "سيدعباس موسوي
" را دربر ميگرفت.
آموزش اولين دوره از داوطلبان توسط سپاه، اعزام آنان به مناطق جنگي،
ايجاد ارتباط ميان آنان با هستههاي خودجوش مقاومت در جنوب لبنان و بيروت،
همگي در پنهانكاري محض و بدون هيچگونه اعلام و تبليغي انجام شد. عليرغم
اينكه نيروهاي سپاه پاسداران در نزديكي خط برخورد با ارتش اسراييل قرار
داشتند، در هيچ يك از درگيريهاي نظامي با ارتش صهيونيستي شركت نداشتند.
پاسداران ايراني، به مبارزان شيعه پيشنهاد كردند، تاكتيك جنگ چريكي را به
منظور تحليل بردن قدرت نيروهاي اشغالگر و ندادن فرصت به آنان براي تثبيت
خود در مناطق اشغال شده در پيش بگيرند. اين پيشنهاد مستلزم "حمايت مردمي،
وجود رزمندگان محلي و سازماندهي آنان " بود. در آن زمان "بعلبك " محل
حضور گروههاي متفرق اسلامگرا خصوصاً جداشدگان از "امل " بود كه به
اميد يافتن راهي براي مقابله با اشغال لبنان، از مناطق اشغالي خارج شده و
به اين شهر آمده بودند. دولت ايران از طريق سفير خود در دمشق و پاسداران
مستقر در بعلبك به مذاكره با اين مجموعههاي شيعه پرداخت تا بتواند زمينة
مذاكرات آنان را با هم فراهم كند. اين گروههاي متفرق، همگي در علاقه به
انقلاب اسلامي و آراي رهبري آن اتفاقنظر داشتند و همين زمينة مشترك،
سرانجام آنان را گردهم آورد و مذاكرات آغاز شد. نتيجة مذاكرات اوليه، تشكيل
يك كميتة 9 نفره متشكل از روحانيون شيعة لبناني، شخصيتهاي انشعابي از
"امل "، كميتههاي ياري انقلاب اسلامي و بعضي شخصيتهاي مستقل بود. كميتة 9
نفره مأموريت داشت تا يك تشكيلات سياسي جديد را براساس دو اصل "پايبندي
به ولايت فقيه " و "نبرد با رژيم صهيونيستي " پيريزي كند. اين كميته پس
از پنج ماه، چهارچوب سياسي موردنظر را پيريزي كرد، به گونهاي كه اين
تشكيلات جديد، فراگير بوده و همة جناحهاي شيعي معتقد به دو اصل مذكور را
در بر گيرد. سپس هيأتي از طرف كميته به رياست "سيدعباس موسوي " به ايران
سفر كرد و ضمن ديدار با امام خميني، ايشان را از توافق گروههاي اسلامگرا
مطلع كرد. امام خميني به درخواست كميته، نمايندهاي از طرف خود به لبنان
اعزام كرد. در مرحلة بعد، يك شوراي پنج نفره از ميان كميته 9 نفره انتخاب
شد تا رياست تشكيلات جديد را بهعهده بگيرد. اين تشكيلات جديد "شوراي
لبنان " نامگذاري شد و در زمستان سال 1982، اولين جلسة خود را تشكيل داد.
عليرغم اينكه خبر تشكيل "شوراي لبنان " درز كرده بود اما اسامي اعضاي
آن محرمانه باقي ماند. اين شورا در نهايت پنهانكاري فعاليت ميكرد و هيچ
تابلوي رسمي و علني نداشت. تشكيلات جديد كه به اختصار "شورا " خوانده
ميشد، موفق شدند عملياتهاي متفرق و ناهماهنگي را كه عليه اشغالگران
صهيونيست انجام ميگرفت، منسجم و منظم كنند. يكي از اقدامات مهم "شورا "
جذب جوانان شيعهاي بود كه در سازمانهاي فلسطيني عضويت داشتند و با خروج
"ساف " از لبنان، بيسرپرست و حيران رها شده بودند. سازمان "امل " نه
تنها نسبت به اين افراد علاقهاي نشان نداد بلكه آنان را سرزنش و توبيخ هم
كرد اما "شورا " براي اين دسته از جوانان اعتبار زيادي قائل شد و آنان هم
با انگيزة فراوان به تشكيلات جديد پيوستند و در فاصلة زماني كوتاه منشأ
خدمات فراواني شدند. (يكي از اين افراد "عماد مغنيه " نام دارد كه با
"فتح " همكاري نزديك داشت و امروز يكي از معروفترين مبارزان شيعة لبنان
در سطح جهان به شمار ميرود).
نقطة اوج اقدامات شورا "11 نوامبر سال 1982 " است. در اين تاريخ يك
پژوي سفيدرنگ، خود را به طبقة زيرين ساختمان سرفرمانداري نظامي رژيم
صهيونيستي در شهر "صور " نزديك كرد و انفجار مهيبي كه پس از آن روي داد،
اين ساختمان بزرگ و مستحكم را كاملاً ويران كرد. نتايج اين واقعه براي ارتش
رژيم صهيونيستي يك "فاجعه " به معناي واقعي كلمه بود: "141 كشته و صدها
زخمي ".
ژنرال شارون ساعتي پس از انفجار، خود را به "صور " رساند. فيلمهايي
كه او را با چهرهاي درهم كشيده و در حال نظارة تلي از آهن و بتون نشان
ميدادند براي هميشه در تاريخ "جنگهاي اعراب و اسراييل " جاودانه شدند.
اينك "ژنرال بولدوزر " بايد تلّ اجساد سربازان خود را جمع ميكرد. چنين
تلفاتي در يك روز به استثناي "جنگ رمضان " در تمام طول حيات ارتش
صهيونيستي سابقه نداشت.
هيچ گروهي مسؤوليت اين انفجار را بهعهده نگرفت. آنچه صهيونيستها تا
مدت مديدي از قبولش سرباز ميزدند، شكل اجراي انفجار بود. تمامي شهود گواهي
ميدادند كه پژوي سفيدرنگ خود را به مقر صهيونيستها كوبيده و اين حكايت
از آن داشت كه رانندة خودرو نيز در اين انفجار كشته شده است. اما مفسّران و
محققان صهيونيست اصرار داشتند كه اين بمب در جوار ساختمان يا درون آن
تعبيه شد. اين شكل از حمله كه براي ارتش صهيونيستي كاملاً ناآشنا بود، در
زماني كوتاه با عنوان "عمليات استشهادي " شناخته شد و اين واژه به بخشي
جداييناپذير از "ادبيات مقاومت ضدصهيونيستي " تبديل شد.
"تلآويو " از كنار اين عمليات با حيرت و بهت گذشت.
در سپتامبر سال1983، ارتش رژيم صهيونيستي تحت فشار مجامع بينالمللي و
عملياتهاي خردكنندة مقاومت لبنان مجبور شد از "بيروت " عقبنشيني كند و
"مناخيم بگين " نيز در همين سال از مقام خود استعفا كرد.
در16 فوريه سال 1985 دومين مرحله عقب نشيني ارتش صهيونيستي از خاك
لبنان آغاز شد و تا 30 آوريل همان سال پايان يافت، اما كماكان 11 درصد از
كل خاك لبنان در اشغال صهيونيستها باقي ماند. بخش عمدهاي از اين اراضي،
از سال 1978 تحت اشغال صهيونيستها بود و در كنترل نيروهاي "سعد حداد "
قرار داشت. اين بار صهيونيستها رسماً اين مناطق را "كمرند امنيتي " نام
نهادند.
بلافاصله پس از خروج ارتش صهيونيستي از شهر "صيدا " به تاريخ 16
فورية سال 1985، در يك گردهمايي در منطقة شيعهنشين بيروت سازمان
"حزبالله " به صورت رسمي هويت، استراتژي و برنامة ايدئولوژيك خود را
اعلام كرد. همزمان اعلام شد كه حزب الله مسئوليت عمليات استشهادي در شهر
صور را مي پذيرد و براي نخستين بار هويت مجري اين عمليات افشا گرديد.
"احمد جعفر قصير " جواني 19 ساله از اهالي روستاي "دير قانون النهر
" كسي بود كه هدايت پژوي سفيد رنگ را در روز 11 نوامبر 1982 بهعهده داشت و
بيسابقهترين كابوس تاريخ رژيم صهيونيستي را خلق كرد.حزب الله او را
"امير الاستشهاديون " لقب داد و روز شهادت او را "روز شهيد " نام نهاد.
اينك دشمن جديدي در برابر "رژيم صهيونيستي " قد علم كرده و آن را به
مبارزه دعوت ميكرد كه روشها و ديدگاههايش براي "تلآويو " كاملاً
تازگي داشت. مقامات رژيم صهيونيستي معتقد بودند كه "عمليات صلح براي
الجليل " اگرچه باعث اخراج فدائيان فلسطيني از لبنان شد، ولي نيرويي به
مراتب خطرناكتر و ستيزهجوتر را جايگزين آن كرد. "اسحاق رابين " وزير
دفاع وقت "دولت يهودي " در اين خصوص اظهار داشت: "حملة نظامي اسراييل
باعث شد تا غول شيعه از بطري خارج شود. من معتقدم كه از بين تمام فاجعهها،
اين فاجعه خطرناكترين است، زيرا جنگ با شيعيان، نيروهاي آنان را آزاد
كرده و وضع بدتر شده است. هيچ كس اين را پيشبيني نميكرد و من در
گزارشهاي محرمانة مأموران مخفي چنين چيزي نديدهام . . . اگر ما به عنوان
يكي از نتايج جنگ، راديكاليسم شيعه را جايگزين راديكاليسم فلسطيني كنيم،
بدترين اقدام را انجام دادهايم. در بيست سال گذشته، هيچگاه يك مبارز
فلسطيني خود را تبديل به يك بمب جاندار نميكرد. من معتقدم كه شيعيان براي
نوعي راديكاليسم، تواناييهايي دارند كه ما هنوز آن را نشناختهايم. "
صهيونيستها بوي خطر را به خوبي احساس كرده بودند و يكي از دلايل
عقبنشيني آنان از مواضع اشغال سال 1982تا "كمربند امنيتي " همين حضور
پراكنده در منطقه اي وسيع و متراكم از جمعيت جنوب لبنان ، امكان طراحي و
اجراي عمليات هايي از قبيل «عمليات صور» را به مقاومت اسلامي لبنان مي
داد.در حقيقت ماشين جنگي اسراييل در جنوب لبنان به سيبل متحركي براي شهادت
طلبان لبناني تبديل شده بود. مسيري كه احمد قصير گشوده بود با سلسله اي از
عمليات هاي شهادت طلبانه دنبال شد و عرصه را به شدت بر اشغالگران يهودي تنگ
نمود.
تنها كمتر از يك سال پس از عمليات شهيد«احمد قصير» ، در 4 نوامبر سال
1983 يك كاميون پر از مواد منفجره ساختمان جديد سرفرمانداري نظامي رژيم
صهيونيستي در "مدرسة الشجره " در شهر "صور " را با خاك يكسان كرد. 29
افسر و سرباز صهيونيست در اين "عمليات استشهادي " كشته شدند و باز هم
رژيم صهيونيستي هيچ سرنخي از عوامل انفجار به دست نياورد.چند ماه بعد در 11
آوريل سال 1984 يك رنوي سبزرنگ خود را در كنار يك ستون از گشتيهاي ارتش
صهيونيستي در حوالي روستاي "دير قانون " منفجر كرد و 6 اشغالگر را به
هلاكت رساند. در 16 ژوئن سال 1984، جواني سوار بر اتومبيل بنز سفيد رنگ در
جادهاي منتهي به شهر اشغال شدة صيدا، در كنار يك كاروان نظاميان صهيونيست
خود را منفجر كرد. ستاد ارتش صهيونيستي تنها به مجروح شدن 10 سرباز خود در
اين انفجار بزرگ اعتراف كرد.
ديگر تحمل اين اوضاع براي تل آويو ممكن نبود. بنابر اين اشغالگران
صهيونيست، با همان سرعتي كه 32 ماه قبل تا دروازههاي بيروت آمده بودند،
عقب نشيني كردند و به مدت 15 سال به نبردي فرسايشي در محدوده "كمربند
امنيتي " تن دادند.
اسراي فلسطيني
خبرگزاري فارس: مركز تحقيقات و پژوهشهاي "الاسري " فلسطين از تشديد فشارهاي رژيم صهيونيستي عليه اسراي فلسطيني دربند اين رژيم خبر داد.

به گزارش خبرنگار
فارس در غزه، مركز تحقيقات و پژوهشهاي الاسري اخيرا نامهاي از رهبران
جنبش اسرا در زندانهاي رژيم صهيونيستي دريافت كرده كه در آن اين رهبران
تاكيد نمودهاند، مسئولان زندانهاي اين رژيم همچنان به تعديهاي خود و نقض
حقوق اسراي فلسطيني و با شدت بيشتري ادامه مي دهند.
در اين نامه آمده است كه حلقه فشارهاي رژيم صهيونيستي عليه اسراي
فلسطيني هر روز بيش از پيش تشديد ميشود، بگونهاي كه تمام امور روز مره
اسرا را دربرگرفته است و سياست به سلول انفرادي انداختن اسرا با شدت بيشتري
دنبال ميشود و در حال حاضر دهها اسير فلسطيني در زندانهاي انفرادي بسر
ميبرند و بسياري از اسراي نوار غزه بيش از چهار است كه از ديدار
خانوادههاي خود محروم شدهاند و خانوادههاي اسراي كرانه باختري نيز هر
روز به بهانههاي مختلف و واهي امنيتي از ديدار عزيران خود منع ميشوند.
اسراي فلسطيني در اين نامه با اشاره به اين كه مسئولان زندانهاي رژيم
صهيونيستي پيش از اين به آنها قول مساعد در زمينه بهبود وضعيت زندانها
داده بودند، تاكيد كردند: اما آنها به هيچ يك از اين وعدهها عمل نكردهاند
و اين باعث ميشود تا اسراي فلسطيني از راهبردهاي ديگري غير از اعتصاب
براي مقابله با شرايط موجود استفاده كنند.
اين اسرا در اين نامه عنوان كردهاند كه سكوت در برابر اقدامات مسئولان
زندانهاي رژيم صهيونيستي نه تنها اوضاع را براي آنها بهتر نخواهد كرد،
بلكه رژيم صهيونيستي را در اقدامات تجاوزكارانه خويش جريتر خواهد كرد، به
همين منظور از تمام نهادها و سازمانهاي مردمي، رسمي، محلي ، منطقهاي و
بين المللي خواسته ميشود، نسبت به روشن ساختن افكار جهاني در خصوص تجاوزات
و تعديهاي رژيم صهيونيستي عليه اسراي فلسطيني اقدام نمايند.
همچنين اسراي فلسطيني در بند رژيم صهيونيستي در اين نامه از سازمانهاي
بينالمللي و حقوقي مدافع حقوق بشر درخواست كردهاند، با تحت فشار قرار
دادن رژيم صهيونيستي اين رژيم را وادار به مراعات حقوق زندانيان و اسرا
مذكور در توافقنامههاي بينالمللي نمايند.
"شوراي راهبردي " به رياست علاوي توطئه آمريكايي عليه شيعيان است
خبرگزاري فارس: رئيس مركز مطالعات راهبردي عراق طرح تشكيل "شوراي ملي سياستهاي راهبردي " را توطئهاي آمريكايي با هدف محدود كردن قدرت شيعيان و طرحي شكست خورده دانست كه امكان اجرايي شدن ندارد.

رئيس مركز مطالعات راهبردي عراق درباره اين طرح آمريكا گفت: "جوزف بايدن " طرحي را پيشنهاد ميکند كه بر اساس آن شوراي سياسي راهبردي به رياست اياد علاوي يا يكي از اعضاي فهرست العراقيه تشكيل شود و در قبال آن نوري المالكي سمت نخست وزيري دولت آينده را به عهده بگيرد. اين طرح در سال 2005 مطرح شد و سفيران آمريكا در بغداد پيگير اجرايي شدن آن شدند.
هاشمي افزود: اين انديشه مطرح شد كه كردها و فهرست العراقيه از سهم خود در تشكيل دولت آينده بهرهمند شدند. زيرا ميدانستند كه پست نخست وزيري از آن شيعيان است چرا كه آنان اكثريت جامعه عراق را تشكيل ميدهند.
وي گفت: تشكيل شوراي سياسي راهبردي سبب ميشود تا اين قدرت از دست شيعيان خارج و به ديگر گروههاي عراقي واگذار شود.
اين كارشناس مسائل سياسي عراق در ارتباط با امكان اجرايي شدن اين طرح آمريكايي گفت: اين طرح امكان اجرايي شدن ندارد زيرا شيعيان اكثريت را در جامعه عراق دارند و 60درصد كرسيهاي پارلمان اين كشور از آن شيعيان است.
هاشمي با اشاره به حقوق اهل تسنن اين كشور گفت: آنها ميتوانند با كردها و ساير گروههاي عراقي رايزني و در دولت آينده شركت كنند. اما اينكه شيعيان از حقوق قانوني خود دست بردارند و ديگران از آن بهرهمند شوند و نقش شيعيان مخدوش گردد اين خط قرمزي است كه شيعيان اجازه عبور از آن را به ديگر گروهها نخواهند داد.
رئيس مركز مطالعات راهبردي عراق افزود: تفاوتي نمي كند چهكسي نخست وزير باشد سخن در اين است كه حدود اختيارات نخست وزير نبايد تغيير كند. اگر شيعيان موافقت كنند كه بخشي از اختيارات نخست وزيري به ديگر گروهها واگذار شود، چنين دولتي نماينده اكثريت جامعه عراقي يعني شيعيان نخواهد بود. در حقيقت اين توطئهاي است كه از سوي آمريكا براي محدود كردن اختيارات قانوني شيعيان طراحي شده است.
پيروزي چشمگير شيعيان در سايه كارشكني دولت بحرين
خبرگزاري فارس: شيعيان بحرين در سايه سركوب و فشار و نيز با وجود محدوديت رسانهاي توانستند به پيروزي چشمگيري در انتخابات پارلماني اين كشور دست يابند و 18كرسي از مجموع 40 كرسي پارلماني را از آن خود كنند.

اين جمعيت در انتخابات سراسري بحرين كه شنبه گذشته برگزار شد توانست پيروزي بزرگي را نصيب خود كرده و همه 18نامزد خود را روانه پارلمان 2011 بحرين كند و اين در حالي است كه اين جمعيت در پارلمان كنوني 17كرسي در اختيار داشت.
در اين انتخابات 133 نامزد كه هفت تن از آنان زن بودند بر سر 35 كرسي با يكديگر به رقابت پرداختند و مجموع كرسيهاي پارلماني بحرين 40 كرسي است اما پنج كرسي آن در اختيار دولت اين كشور بوده و نمايندگانش انتصابي خواهند بود.
40 حوزه انتخابيه و مركز رايگيري نيز در پنج استان بحرين شامل پايتخت، المحرق، شمال و مركز و جنوب تقسيم شده بود.
انتخابات شنبه گذشته سومين انتخابات از زمان تاسيس پارلمان بحرين است و وزارت دادگستري نسبت راي دهندگان را 67 درصد خواند.
در انتخابات پارلماني بحرين در كنار 84 نامزد مستقل، 11جمعيت سياسي شركت داشتند كه بارزترين آنها جمعيت وفاق ملي اسلامي با 17 نماينده در پارلمان كنوني و "جمعيت اصالت اسلامي "، سلفيها، با هفت نماينده و "جمعيت منبر اسلامي "، اخوان المسلمون است و "فراكسيون وعد "، چپيهاي ملي گرا، "جمعيت سوسياليست المنبر "، چپگراها، "جمعيت عمل ملي دموكراسي " و "جمعيت سوسياليست منبر دموكراسي " و "جمعيت تجمع ملي " و "جمعيت تجمع ملي دموكراسي " است.
بر اساس نتايج انتخابات كه ديروز يكشنبه اعلام شد اسلامگراهاي اهل تسنن شامل سلفيها و اخوانالمسلمون كه ائتلاف حامي دولت را تشكيل داده بودند بيشتر از ديگر جمعيتهاي سياسي اين كشور شكست خوردند و تنها توانستند 3 كرسي از جمع 15 كرسي كه در پارلمان كنوني بحرين در اختيار داشتند براي خود محفوظ نگاه دارند و 9 نامزد ديگر آنها به رقابت در دور دوم انتخابات كشيده شدند.
جمعيتهاي معارض در اين انتخابات با يكديگر ائتلاف نكرده بودند و حتي برخي از نامزدهاي جمعيتهاي منبر سوسياليست و تجمع ملي بعثيها در برخي حوزهها با نامزدهاي جمعيت وفاق ملي اسلامي رقابت ميكردند و عليه آنها تبليغات كرده بودند.
جمعيت منبر ملي اسلامي اخوان المسلمين و جمعيت اصالت سلفيها در بيش از يك حوزه با يكديگر رقابت كردند در حالي كه در انتخابات سال 2006 با يكديگر ائتلاف تشكيل داده بودند.
اين انتخابات در حالي برگزار شد كه پيش از اين فضاي سياسي بحرين چندين ماه شاهد التهاب شديد بوده و علت اين مسأله بازداشت و رفتارهاي نامناسب نيروهاي امنيتي عليه شيعيان اين كشور بوده است، به طوري كه در طول اين مدت دولت منامه از بازداشت 23 فعال شيعي خبر داد و منابع آگاه و اخبار غير رسمي تعداد بازداشت شدگان را 230 نفر اعلام كردند.
شكست جمعيتهاي اهل تسنن حامي دولت در رسانههاي خبري و پيروزي بزرگ شيعيان بازتاب بسيار گستردهاي داشت و بسياري از منابع خبري بازداشت فعالان شيعه را موجب تقويت روحيه شيعيان براي رفتن به پاي صندوقهاي راي خواندند.
از سوي ديگر انتشار تصاوير آثار شكنجه بازداشت شدگان در زندان موجب شد كه جوامع حقوق بشري بارها و بارها خواستار پايان اين گونه رفتارهاي وحشيانه عليه اين زندانيان شيعه شوند اما دولت بحرين هرگز به اين خواستهها توجهي نكرد.
دبير كل جمعيت وفاق اسلامي در آستانه انتخابات در گفتوگو با تلويزيون "الراي " كويت با اشاره به اينكه تنها چند روز مانده به شروع انتخابات دولت به آنها اجازه معرفي نامزدهاي خود را داده است، گفت: بسياري از مردم در حوزههايي غير از حوزه سكونت خود راي ميدهند و اين تخلفات بسيار زياد است همان گونه كه برخي نامزدها در حوزههايي غير از محل سكونت خود نامزد شدهاند.
شيخ علي سلمان همچنين تاكيد كرد كه دولت با حضور ناظراني از احزاب معارض در پاي صندوقهاي راي براي نظارت بر روند رايگيري مخالفت كرده است و افزيش شمار ناظراني از سازمانهاي بينالمللي را نيز نپذيرفته است.
وي با اشاره به تاثيرات مثبت بزرگترين حزب شيعيان بر حيات اجتماعي اقتصادي و سياسي بحرين گفت اميدواريم كه احزاب معارض بيش از نيمي از 40 كرسي پارلمان را به دست آورد تا بتوانند رئيس جمهور را انتخاب كنند و بر قوه مجريه نيز نظارت داشته باشند وآن زمان است كه كشور پيشرفت ميكند.
از سوي ديگر در انتخابات شنبه گذشته اسامي شماري از شهروندان بحريني در ليست اسامي ثبت شده براي راي دادن وجود نداشت و اين امر شكايت آنها را به همراه داشت و جمعيتهاي معارض تاكيد كردند كه دستكم هزار شهروند بحريني واجد شرايط راي در مناطق شيعهنشين اسامي خود را در ليست رايدهندگان نيافته و از حوزههاي رايگيري بيرون رانده شدند.
اين در حالي است كه خالد عجاجي عضو كميته عالي نظارت بر سلامت انتخابات شمار كساني را كه اسامي خود را در ليستهاي ثبت شده نيافتند محدود و بسيار اندك خواند و گفت آراي آنها تاثيري بر نتايج انتخابات ندارد.
در همين حال، چهار حزب شيعي بحريني نيز اين كه اين انتخابات را تحريم كردهاند شامل "جميعت عمل اسلامي "، دبير كل آن حجة الإسلام و المسلمين محفوظ ، "جنبش اسلامي أحرار بحرين " (كه مقر اصلي آن در لندن است) ، "جنبش آزاديها و دموكراسي موسوم به حق " كه دبيركل آن فعال سياسي معارض «حسن مشيمع» است و "جمعيت وفاء اسلامي " است.
محمد علي المحفوظ، دبير كل جمعيت عمل اسلامي در 25 آگوست گذشته اعلام كرد كه اين حزب انتخابات را تحريم كرده و در آن شركت نخواهد كرد.
وي درباره علت تصميم جمعيت عمل اسلامي براي تحريم را تجربه شكست اين جمعيت در برآورده كردن خواستههاي مردم و تحقق آرمانهاي آنها و موفق نشدن در ايجاد شراكت بين قدرت حاكم با مردم خواند.
جنبش آزاديها و دموكراسي (حق) نيز كه مقامات آن را به رسميت نميشناسند انتخابات 2011 را همچون سال 2006 تحريم كردند به گونهاي كه اين جنبش كه انشقاق يافته از جمعيت وفاق ملي اسلامي است قانون اساسي اين كشور را كه در سال 2002 به تصويب رسيد به رسميت نميشناسد به ويژه موضوع تقسيم قوه قانونگذاري بين مجلس نمايندگان و مجلس شورا و برخي از فعالان اين حزب در بين بازداشتيها آگوست گذشته هستند.
ناظران معتقدند توازن قوا در پارلمان آتي بحرين ممكن است با تغييرات قابل توجهي همراه باشد و اين در صورتي محقق ميشود كه فراكسيون سكولار "وعد " كه شامل اعضاي اهل تسنن و شيعيان است در دور دوم انتخابات پيروز شود بعد از اينكه يكي از سه نامزد اين جمعيت در دور اول انتخابات شكست خورد و اين موجب ميشود كه جريان معارض بحرين نزديك به نيمي از كرسيها را به دست آورد.
پارلمان بحرين قدرت محدودي دارد چون لايحه قوانين بايد مورد تصويب مجلس شوراي بحرين قرار گيرد كه اين مجلس نيز 40 كرسي دارد اما اعضاي آن را ملك "حمد بن عيسي آل خليفه "، پادشاه بحرين انتخاب ميكند.
در اين ارتباط، "تئودور كاراسيك " از موسسه تحليل نظامي خاور دور و خليج فارس كه مقر آن در دبي است گفت: قواعد و قوانين تصويب شده در بحرين به نفع اهل تسنن است و شيعيان از اين لحاظ خشمگين هستند چون ميخواهند در تصميمگيريها شراكت بيشتري داشته باشند و ميخواهند در وزارتخانههاي دولتي نقش بيشتري داشته باشند اما اين نوع قانونگذاريها در بحرين اين امر را براي آنها محقق نميكند.
اصلاح قانون اساسي سال 2002 بحرين يكي از اهداف سياسي جمعيتهاي معارض بحريني به ويژه نمايندگان جمعيت وفاق ملي است كه در سال 2006 براي اولين بار به عنوان بزرگترين حزب شيعيان در دومين انتخابات سراسري اين كشور شركت كردند در حالي كه انتخابات سال 2002 را تحريم كرده بودند.
جمعيت وفاق ملي در پارلمان 2006 توانست شماري از رقباي خود در پارلمان را به حمايت از مجموعهاي اصلاحات در كشور قانع كند اما فراكسيونهاي حامي دولت در پارلمان با برخي از اصلاحات پيشنهاد شده از سوي جمعيت وفاق ملي مخالفت كردند كه از جمله آن محدود كردن برخي اختيارات به مجلس شورا است تا بر اساس آن نخست شمار اعضاي مجلس شورا از 40 نفر به 20 نفر كاهش يابد،دوم، مجلس نمايندگان حرف آخر را در رد يا تصويب لايحه قوانين بزند و سوم اينكه رئيس مجلس نمايندگان به جاي رئيس مجلس شورا قدرت محول كردن لايحه قوانين به دولت را داشته باشد.
پادشاه بحرين شيخ "حمد بن عيسي آل خليفه است كه از سال 1999 تاكنون حاكم اين جزيره است. حكومت بحرين در سال 2002 از امير نشين به پادشاهي تغيير نام داد. در بحرين حدود 15 حزب سياسي شامل احزاب مذهبي، ليبرال، چپ و بعثي وجود دارد.
وجود القاعده بهانهاي براي دخالت آمريكا در يمن است
خبرگزاري فارس: سخنگوي جنبش الحوثي يمن در آلمان ادعاي آمريكا مبني بر گسترش فعاليت القاعده در اين كشور را بهانهاي براي دخالت در يمن دانست و گفت سران القاعده از آمريكا و عربستان وارد اين كشور شدهاند.

وي افزود: القاعده يمن جزيي از ساختار و پيكر دولت اين كشور است. همچنين افرادي شبكه القاعده در يمن اداره ميكند از خارج به اين كشور آمدهاند. مثل "انوار العولقي " كه يك آمريكايي الاصل و از سران ارشد القاعده در يمن است كه از ايالات متحده به يمن آمده يا "العسيري " كه تبعه عربستان و از سركردههاي القاعده است و از اين كشور وارد يمن شده است.
سخنگوي جنبش الحوثي در آلمان در پاسخ به اين سوال كه هدف آمريكا از افزايش فشار به صنعا بدست آوردن مجوزي براي ايجاد پايگاه نظامي در يمن است، گفت: اكنون برخي از نظاميان آمريكايي در تعدادي از جزاير يمن حضور دارند همچنين آمريكاييها در فرودگاههاي يمن به بهانه بستههاي مشكوك (تروريستي) حضور دارند. در حقيقت حضور ماموران اطلاعاتي كشورهاي بيگانه در فرودگاههاي اين كشور سبب ناخرسند زياد يمنيها شده است.
اين نماينده سابق پارلمان يمن تصريح كرد: وجود القاعده بهانهاي براي دخالت آمريكا در يمن است. اكنون آمريكاييها بر يمن حاكم هستند و علي عبدالله صالح هيچ قدرتي در برابر آنها ندارد و حضور او در پست رياست جمهوري فقط براي پوشش دخالتهاي سرويسهاي اطلاعاتي آمريكا و عربستان در امور داخلي يمن است.
وي افزود: در حقيقت علي عبدالله صالح نسبت به بسياري از مسائلي كه توسط سرويسهاي اطلاعاتي و امنيتي آمريكا و عربستان در يمن مديريت ميشوند بياطلاع است. به علاوه سفير آمريكا در صنعا سفر به برخي استانهاي يمن ميكند و طي اين سفرها سخنراني نيز ميكند. اين درحالي است كه انجام چنين سفرهايي از وظايف دولت صنعاست نه يك سفير كشور بيگانه.
يحيي الحوثي تنش اخير بين صنعا و واشنگتن را "نمايشي ساختگي " دانست و گفت: علي عبدالله صالح فردي است كه با القاعده يمن و آمريكا هماهنگ است اينها يك نمايشي را در يمن به اجرا گذاشتهاند كه ملت يمن با آن مخالف است. البته بيشتر پژوهشگران غربي معتقدند علي عبدالله صالح با مردان اطلاعاتي و امنيتي هماهنگ است و يك تصويري از القاعده ترسيم ميكند تا غرب را متقاعد شود كه از دولت صنعا حمايتهاي مالي و سياسي كند تا وي همچنان در راس قدرت باقي بماند.
براي بررسي قضيه شكنجه در جريان بازجويي دادگاه بحرين محاكمه 27 فعال شيعي را به تاخير انداخت خبرگزار
خبرگزاري فارس: دادگاه عالي جنايي بحرين محاكمه 27 فعال شيعي بحرين را به درخواست هيئت وكلاي مدافع اين متهمان به تاخير انداخت تا قضيه شكنجه شدن آنها در حين بازجويي مورد تحقيق قرار گيرد.

وي افزود: هيئت وكلاي مدافع هنوز معتقد است تحقيقات درباره متهمان به صورت نادرست صورت گرفته است.
التاجر با اعلام اين خبر كه دادگاه محاكمه اين فعالان شيعه را از 11 نوامبر [ديروز پنجشنبه] تا 25 نوامبر آتي به تاخير انداخته است گفت: البته زمان براي آماده كردن يادداشتهاي دفاعيه از سوي متهمان ناكافي است و برخي تصميمات دادگاه به ويژه انتقال متهمان به زنداني غير از زندان سرويس امنيت ملي تاكنون اجرا نشده است.
دادگاه عالي جنايي بحرين ششم آبان ماه گذشته اولين جلسه محاكمه 27 فعال معارض بحريني را به اتهام آنچه تلاش براي سرنگوني نظام از طرق غيرقانوني خوانده ميشود، آغاز كرد.
بر اساس اين گزارش ناظران بينالمللي از سازمان ديدهبان حقوق بشر، سازمان عفو بينالملل و ناظران محلي در اين محاكمه حضور داشتند.
اتهاماتي كه بر اين افراد وارد شده است شامل تشكيل سازماني غيرقانوني و حمايت از فعاليتهاي تروريستي و انتشار اخبار و روايات دروغ از اوضاع بحرين است اما متهمان اين اتهامات را رد و بر بيگناهي خود تاكيد ميكنند.
اين در حالي است كه "شيخ علي السلمان "، دبير كل جمعيت وفاق ملي، بزرگترين حزب شيعيان در بحرين نيز در اين باره اعلام كرد دولت ميداند كه فعالان بازداشتي هيچ امكاناتي براي توطئهچيني عليه نظام در اختيار نداشتهاند و بازداشت آنها داراي اهدافي سياسي است.
هيئت وكلاي مدافع اين متهمان خواستار آزادي آنها با هر وثيقه مورد صلاحديد دادگاه شدند و گفتند دولت اگر همچنان با معاينه پزشكي اين متهمان مخالف است و از ديدار وكلا و اعضاي خانواده با آنها ممانعت ميوزرد، اين افراد از زندان مقر سرويس امنيت ملي به زنداني ديگر منتقل شوند.
هيئت دفاع همچنين اعلام كرده است كه دادستاني در تحقيقات و بازجويي از متهمان بيطرف نبوده است و متهمان در جريان بازجويي مورد شكنجه قرار گرفتهاند.
دادگاه عالي جنايي بحرين ديروز پس از رايزنيهاي لازم تصميم گرفت دادگاه را به تاريخ 11نوامبر آينده موكول كند و دو نفر از متهمان را به پزشك قانوني و يكي ديگر از متهمان هم به پزشك متخصص گوش و حلق و بيني معرفي كرد تا مورد معاينه قرار گيرند.
اين دادگاه همچنين اعلام كرد متهمان از زندان سرويس امنيت ملي بحرين به زنداني ديگر منتقل ميشوند تا اعضاي خانواده و وكلا بتوانند با آنها ديدار كنند.
اين در حالي است كه دادگاه با تحقيق درباره مورد شكنجه قرار گرفتن متهمان در زندان مخالفت ميكند.
دولت بحرين در آستانه انتخابات پارلماني و به منظور كارشكني عليه جريان معارض اين كشور اين فعالان شيعه را بازداشت كرد اما اين قضيه موجب حضور گستردهتر و فعالتر جريان معارض و پيروزي بزرگترين حزب شيعيان در انتخابات گرديد.
خبرگزاري فارس: دادگاه عالي جنايي بحرين محاكمه 27 فعال شيعي بحرين را به درخواست هيئت وكلاي مدافع اين متهمان به تاخير انداخت تا قضيه شكنجه شدن آنها در حين بازجويي مورد تحقيق قرار گيرد.

وي افزود: هيئت وكلاي مدافع هنوز معتقد است تحقيقات درباره متهمان به صورت نادرست صورت گرفته است.
التاجر با اعلام اين خبر كه دادگاه محاكمه اين فعالان شيعه را از 11 نوامبر [ديروز پنجشنبه] تا 25 نوامبر آتي به تاخير انداخته است گفت: البته زمان براي آماده كردن يادداشتهاي دفاعيه از سوي متهمان ناكافي است و برخي تصميمات دادگاه به ويژه انتقال متهمان به زنداني غير از زندان سرويس امنيت ملي تاكنون اجرا نشده است.
دادگاه عالي جنايي بحرين ششم آبان ماه گذشته اولين جلسه محاكمه 27 فعال معارض بحريني را به اتهام آنچه تلاش براي سرنگوني نظام از طرق غيرقانوني خوانده ميشود، آغاز كرد.
بر اساس اين گزارش ناظران بينالمللي از سازمان ديدهبان حقوق بشر، سازمان عفو بينالملل و ناظران محلي در اين محاكمه حضور داشتند.
اتهاماتي كه بر اين افراد وارد شده است شامل تشكيل سازماني غيرقانوني و حمايت از فعاليتهاي تروريستي و انتشار اخبار و روايات دروغ از اوضاع بحرين است اما متهمان اين اتهامات را رد و بر بيگناهي خود تاكيد ميكنند.
اين در حالي است كه "شيخ علي السلمان "، دبير كل جمعيت وفاق ملي، بزرگترين حزب شيعيان در بحرين نيز در اين باره اعلام كرد دولت ميداند كه فعالان بازداشتي هيچ امكاناتي براي توطئهچيني عليه نظام در اختيار نداشتهاند و بازداشت آنها داراي اهدافي سياسي است.
هيئت وكلاي مدافع اين متهمان خواستار آزادي آنها با هر وثيقه مورد صلاحديد دادگاه شدند و گفتند دولت اگر همچنان با معاينه پزشكي اين متهمان مخالف است و از ديدار وكلا و اعضاي خانواده با آنها ممانعت ميوزرد، اين افراد از زندان مقر سرويس امنيت ملي به زنداني ديگر منتقل شوند.
هيئت دفاع همچنين اعلام كرده است كه دادستاني در تحقيقات و بازجويي از متهمان بيطرف نبوده است و متهمان در جريان بازجويي مورد شكنجه قرار گرفتهاند.
دادگاه عالي جنايي بحرين ديروز پس از رايزنيهاي لازم تصميم گرفت دادگاه را به تاريخ 11نوامبر آينده موكول كند و دو نفر از متهمان را به پزشك قانوني و يكي ديگر از متهمان هم به پزشك متخصص گوش و حلق و بيني معرفي كرد تا مورد معاينه قرار گيرند.
اين دادگاه همچنين اعلام كرد متهمان از زندان سرويس امنيت ملي بحرين به زنداني ديگر منتقل ميشوند تا اعضاي خانواده و وكلا بتوانند با آنها ديدار كنند.
اين در حالي است كه دادگاه با تحقيق درباره مورد شكنجه قرار گرفتن متهمان در زندان مخالفت ميكند.
دولت بحرين در آستانه انتخابات پارلماني و به منظور كارشكني عليه جريان معارض اين كشور اين فعالان شيعه را بازداشت كرد اما اين قضيه موجب حضور گستردهتر و فعالتر جريان معارض و پيروزي بزرگترين حزب شيعيان در انتخابات گرديد.
خشم آمريكا از ورود جريان صدر به دولت آتي عراق
خبرگزاري فارس: مشاركت جريان صدر در روند سياسي عراق خشم مقامات كاخ سفيد را برانگيخت.

وي تصريح كرد: ورود صدريها به روند تشكيل دولت امري است كه ما را نگران ميكند زيرا اين جريان داراي ارتش ويژهاي به نام "جيش المهدي " است.
"قصي سهيل " كانديد جريان صدر با 235 راي و "عارف طيفور " از ائتلاف كردستان با 225 راي به عنوان معاون اول و دوم رئيس پارلمان انتخاب شدند.
آمريكا در حالي اين ادعا را مطرح كرده كه شاخه نظامي جريان صدر با هدف مقابله با اشغالگري در عراق تشكيل شد و "مقتدا صدر " رهبر اين جريان بارها اعلام كرده است كه جيشالمهدي براي حفاظت و حمايت از اسلام، منافع ملت عراق و كشورهاي اسلامي تشكيل شده است.
وي بارها اعلام كرده كه دشمنان آمريكايي در عراق نه براي نفت و نه چيزي ديگري بلكه براي مورد حمله قرار دادن تفكر اسلامي هستند و نياز به يك كار فرهنگي گسترده براي مقابله با آنهاست.
فراين در ادامه با اشاره به اينكه پيشگويي درباره ساختار آتي عراق دشوار است، گفت كه بهتر است درباره تصدي پستهاي وزارتي كليدي در دولت آتي عراق از سوي جريان صدر دورانديشي شود.
وي بدون اشاره به مداخلات آشكار آمريكا در تشكيل دولت جديد عراق كه با شكست اين كشور در روي كار آوردن نامزد موردنظرش همراه بوده، مدعي شد: عراقيها بايد خود اين مسئله را حلوفصل كنند. موضوع تاخير در روند تشكيل دولت به مدت 8 ماه نگراني آمريكا و جامعه بينالملل را برانگيخته است اما ما نميتوانيم معادله مشخصي را براي ايجاد توازن در اختيارات گروههاي سياسي مختلف ايجاد كنيم. زيرا اين عراقيها هستند كه ساختار و شكل دولت آتي را تعيين ميكنند و ما تنها ميتوانييم آنها را نصيحت كنيم.
"نوري المالكي " نخستوزير عراق چندي پيش اعلام كرده بود كه مشاركت جريان صدر در دولت آتي به منزله يك موفقيت بزرگ در روند سياسي كشور است. زيرا بيرون ماندن جريان صدر از روند سياسي كشور پيامدهايي منفي براي عراق خواهد داشت.
مالكي افزود: جريان صدر كه در پارلمان عراق 40 كرسي در اختيار دارد، در دولت آتي طبق شايستگيهاي انتخاباتياش سهيم خواهد بود و ائتلاف دولت قانون پس از اعلام جريان صدر مبني بر پايبندي به روند سياسي در كشور، صفحه جديدي را با اين جريان گشوده است.
نخستوزير عراق تصريح كرد: آمريكا و برخي دولتهاي منطقه درباره مشاركت جريان صدر در روند سياسي كشور با محافظهكاري برخورد ميكنند اما اين موضوع يك مسئله داخلي عراق به شمار ميآيد و هيچكس حق دخالت در اين باره ندارد.

